English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (723 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
serving U بند پیچی کردن
servings U بند پیچی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
strap U باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
straps U باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
serve U نخ پیچی کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
lashing U طناب پیچ کردن نوار پیچی
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
Other Matches
screw jack U جک پیچی
swirly U پیچی
insubordination U سر پیچی
winding U نخ پیچی
jackscrew U جک پیچی
helical U پیچی
helical stairs U پلکان پیچی
end winding U سرسیم پیچی
cox combing U طناب پیچی
filature U ابریشم پیچی
screw slip U خفت پیچی
screw pile U شمع پیچی
screw clamp U گیره پیچی
rewinde U باز پیچی
seizing stuff U نخ طناب پیچی
reed & prince screw U پیچی با سر شکافدار
torsion U انقباض پیچی
winding U سیم پیچی
strapping U باند پیچی
hook bolt U قلاب پیچی
reeling machine U ماشین نخ پیچی
helical U پیچی شکل
leader U فشنگ راهنمای پیچی
transformer winding U سیم پیچی ترانسفورماتور
turbinal U پیچی شکل فرفرهای
winding potential U پتانسیل سیم پیچی
leaders U فشنگ راهنمای پیچی
double layer winding U سیم پیچی دوطبقه
winding resistance U مقاومت سیم پیچی
bolt shank U محور یا شفت پیچی
filament winding U سیم پیچی فیلامان
field winding U سیم پیچی میدان
duplex wound armature U ارمیچر دو سیم پیچی
parallel clamp U گیره پیچی موازی
winding shop U کارگاه سیم پیچی
winding pitch U گام سیم پیچی
winding area U سطح سیم پیچی
helicoidal motion U حرکت پیچی یا مارپیچی
helical conveyor U نقاله پیچی یا حلزونی
internal capacitance U فرفیت سیم پیچی
input winding U سیم پیچی اولیه
primery winding U سیم پیچی اولیه
main winding U سیم پیچی اصلی
magnet winding U سیم پیچی اهنربا
overpacking U لفاف پیچی مجدد
winding coefficient U ضریب سیم پیچی
winding capacitance U فرفیت سیم پیچی
winding machine U دستگاه سیم پیچی
philodendron U گل شیپوری پیچی امریکا
generator winding U سیم پیچی ژنراتور
winding inductance U اندوکتیویته ی سیم پیچی
winding drum U قرقره سیم پیچی
winding diagram U نمودار سیم پیچی
packing sheet U لفاف بار پیچی
low resistance winding U سیم پیچی کم اهم
damping winding U سیم پیچی میراکننده
screw spanner U اچار بکس پیچی
copper winding U سیم پیچی مسی
three phase winding U سیم پیچی سه فازه
pitches U گام سیم پیچی
column screw press U پرس پیچی ستونی
induction coil U سیم پیچی القائی
single phase winding U سیم پیچی یک فازه
pitch U گام سیم پیچی
induction coils U سیم پیچی القائی
relay winding U سیم پیچی رله
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
coil winding U سیم پیچی بوبین
honeysuckle U آذین پیچی شکل
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
winding insulation U عایق بندی سیم پیچی
low voltage winding U سیم پیچی فشار ضعیف
winding crodd section U سطح مقطع سیم پیچی
winding bobbin U هسته سیم پیچی شده
starting winding U سیم پیچی راه اندازی
whipping U نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی
high voltage winding U سیم پیچی فشار قوی
high tension winding U سیم پیچی فشار قوی
high impedance winding U سیم پیچی با مقاومت زیاد
high frequency winding U سیم پیچی فرکانس بالا
compound wound motor U موتور با سیم پیچی کمپوند
hardwired U سخت سیم پیچی شده
multi layer coil U سیم پیچی چند لایه
multiphase winding U سیم پیچی چند فازه
eyebolt U پیچی که درانتهای ان سوراخ وجوددارد
d.c. winding U سیم پیچی جریان مستقیم
d.c. winding U سیم پیچی جریان دائم
d.c. series wound motor U موتور با سیم پیچی جریان دائم
creepers U گیاه پیچی یانیلوفری ادم متملق ومرموز
creeper U گیاه پیچی یانیلوفری ادم متملق ومرموز
rag bolt U میخ پیچی که میله ان خارهایابرامدگی هایی دارد
backed bow U کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
bar winding U میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
solenoid U سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
ring U تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
screw picket U میلهای که سر ان پیچی شکل باشد میلههای پیچ دار پایه سیم خاردار
opisometer U الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
accelerator winding U سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com