English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repatriated U بمیهن خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
avert U برگرداندن
translating U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
translate U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
upsets U برگرداندن
upset U برگرداندن
translates U برگرداندن
translated U برگرداندن
replays U برگرداندن
replaying U برگرداندن
replayed U برگرداندن
replay U برگرداندن
averted U برگرداندن
averting U برگرداندن
averts U برگرداندن
reflects U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
reflect U برگرداندن
blenching U برگرداندن
blenches U برگرداندن
blenched U برگرداندن
blench U برگرداندن
dishonours U برگرداندن چک
dishonouring U برگرداندن چک
dishonoured U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
dishonors U برگرداندن چک
dishonoring U برگرداندن چک
dishonored U برگرداندن چک
diverging U برگرداندن
transact U برگرداندن
reversion U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
retroject U برگرداندن
to send back U برگرداندن
evert U برگرداندن
rootle U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
reset U برگرداندن
bring back U برگرداندن
retorts U برگرداندن
retort U برگرداندن
turnover U برگرداندن
send back U برگرداندن
convert U برگرداندن
decode U برگرداندن رمز
to pay back U برگرداندن افزودن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
returning U مراجعت برگرداندن
returned U مراجعت برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
replicating U برگرداندن تازدن
replicates U برگرداندن تازدن
evoke U فراخواندن برگرداندن
decoded U برگرداندن رمز
evocate U فراخواندن برگرداندن
spades U بابیل برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
re echo U دوباره برگرداندن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
replicated U برگرداندن تازدن
evoking U فراخواندن برگرداندن
replicate U برگرداندن تازدن
decodes U برگرداندن رمز
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
supinate U بخارج برگرداندن دست
restitute U بحال اول برگرداندن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
intervert U سوی دیگر برگرداندن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
bead U برگرداندن لبههای ورق
beads U برگرداندن لبههای ورق
restore U بحال اول برگرداندن
restored U بحال اول برگرداندن
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
to turn over U محول کردن برگرداندن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
restores U بحال اول برگرداندن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
converts U برگرداندن وارونه کردن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
converting U برگرداندن وارونه کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
convert U برگرداندن وارونه کردن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
turns U تاه زدن برگرداندن
turn U تاه زدن برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
covers U اماده برای برگرداندن توپ
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recovery U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recoveries U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
reconstitutes U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
reconstituting U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
line up billiard U بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
backup U دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
looped U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
countermanded U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
countermands U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com