Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mechanically
U
بطور مکانیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanicalism
U
عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
mechanical
U
مکانیکی
gadget
U
مکانیکی
mechnical
U
مکانیکی
gadgets
U
مکانیکی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
mechanical equipment
U
تجهیزات مکانیکی
contact sweeping
U
روبیدن مکانیکی
mechanical efficiency
U
راندمان مکانیکی
contact mine
U
مین مکانیکی
mechanical efficiency
U
کارایی مکانیکی
mechanical energy
U
انرژی مکانیکی
actuator
U
عملگر مکانیکی
mechanical efficiency
U
بازده مکانیکی
shovelled
U
بیل مکانیکی
mechanical stabilization
U
استوارسازی مکانیکی
absolute viscosity
U
گرانروی مکانیکی
mechanotherapy
U
معالجه مکانیکی
mechanicalness
U
خاصیت مکانیکی
mechanical translation
U
ترجمه مکانیکی
ultrasonic
U
نوسانات مکانیکی
mechanical stimulation
U
تحریک مکانیکی
mechanical stabilization
U
تثبیت مکانیکی
mechanical resolution
U
تراکم مکانیکی
mechanical properties
U
خواص مکانیکی
power shovel
U
بیل مکانیکی
dashpot
U
خفه کن مکانیکی
crane shovel
U
بیل مکانیکی
dynamic viscosity
U
گرانروی مکانیکی
mechanician
U
هنرور مکانیکی
mechanical drawing
U
ترسیم مکانیکی
automaton
U
ادم مکانیکی
mechanic
U
هنرور مکانیکی
buckets
U
بیل مکانیکی
grab bucket
U
بیل مکانیکی
bucket
U
بیل مکانیکی
shoveled
U
بیل مکانیکی
grab crane
U
بیل مکانیکی
shovels
U
بیل مکانیکی
shovelling
U
بیل مکانیکی
shoveling
U
بیل مکانیکی
shovel
U
بیل مکانیکی
mechanic recepter
U
گیرنده مکانیکی
grab excavator
U
بیل مکانیکی
forklift track
U
بیل مکانیکی
robots
U
ادم مکانیکی
mechanical de icing
U
یخ زدایی مکانیکی
mechanisms
U
اجزاء مکانیکی
robot
U
ادم مکانیکی
mechanism
U
اجزاء مکانیکی
mechanical advantage
U
مزیت مکانیکی
automatons
U
ادم مکانیکی
fractional sampling
U
نمونه گیری مکانیکی
motored
U
منبع نیروی مکانیکی
grab bucket crane
U
جرثقیل با بیل مکانیکی
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
elision
U
باقوه مکانیکی شکستن
power rammer
U
زمین کوب مکانیکی
mechanical data processing
U
پردازش داده مکانیکی
mechanisms
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanical analysis
U
تجزیه مکانیکی خاک
mechanism
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
motor
U
منبع نیروی مکانیکی
motor-
U
منبع نیروی مکانیکی
mechanical equivalent of heat
U
هم ارز مکانیکی گرما
fan blower
U
بادزن مکانیکی یاماشینی
motors
U
منبع نیروی مکانیکی
electronic
U
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
mechanical equilibrium
U
تعادل مکانیکی
[فیزیک]
[مهندسی]
boom
U
بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boomed
U
بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
shovelful
U
حجم و اندازه بیل مکانیکی
booming
U
بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booms
U
بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
mechanical move
U
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
static equilibrium
U
تعادل مکانیکی
[فیزیک]
[مهندسی]
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
lever watch
U
سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
materiel
U
قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
thermodynamics
U
مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
workbench
U
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
rocker shovel
U
بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
ascender
U
وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
workbenches
U
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
powers
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
mechanical sweep
U
مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
powering
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
power
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
coupler
U
وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
electromotion
U
جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
break down
U
توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
inductive coupling
U
شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
thermal shock
U
تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
major cycle
U
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
android
U
نام یک ادم مکانیکی که شبیه انسان مذکر است
backplane
U
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
selector
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
burster
U
یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
stepped motor
U
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
actuator
U
وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
retraction lock
U
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
end stop
[Engineering]
U
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
ganged
U
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
stop
[Engineering]
U
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
cab
U
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs
U
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
peripheral
U
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
airbrush
U
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
switch
U
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
switches
U
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switched
U
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
CDs
U
وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CD
U
وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
fluttered
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
ultrasonic inspection
U
متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
clappers
U
بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
clapper
U
بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
analytical engine
U
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
lifter
U
وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند
gas fitter
U
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
dat
U
درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
widget
U
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
arm
U
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
carriage
U
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages
U
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
conservation
[darn]
U
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
access mechanism
U
دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
bionics
U
مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
rs c
U
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
wetly
U
بطور تر
meanly
U
بطور بد
transtively
U
بطور
loosely
U
بطور شل یا ول
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
flabbily
U
بطور شل و ول
atilt
U
بطور کج
streakily
U
بطور خط خط
lastingly
U
بطور پا بر جا
kindlity
U
بطور ملایم
inconstantly
U
بطور نا پایدار
lengthily
U
بطور مطول
incommodiously
U
بطور ناراحت
inclusively
U
بطور جامع
inclusively
U
بطور متضمن
incisively
U
بطور برنده
inauspiciously
U
بطور مشئوم
inconveniently
U
بطور نامناسب
incorporeally
U
بطور غیرمحسوس
indecently
U
بطور ناشایسته
lastingly
U
بطور ثابت
incommunicably
U
بطور نگفتنی
incommunicatively
U
بطور کم امیزش
lasciviously
U
بطور شهوانی
inconsistently
U
بطور ناسازگار
inconsistently
U
بطور متباین
inconsistently
U
بطور متناقص
innumerably
U
بطور بیشمار
iuntelligibly
U
بطور مفهوم
lastingly
U
بطور با دوام
inconclusively
U
بطور ناتمام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com