Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 242 (53 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
discontinue
U
بس کردن موقوف کردن
discontinued
U
بس کردن موقوف کردن
discontinues
U
بس کردن موقوف کردن
discontinuing
U
بس کردن موقوف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
avoid
U
موقوف کردن
avoided
U
موقوف کردن
avoiding
U
موقوف کردن
avoids
U
موقوف کردن
cease
U
موقوف کردن
ceased
U
موقوف کردن
ceases
U
موقوف کردن
ceasing
U
موقوف کردن
subvert
U
برانداختن موقوف کردن
subverted
U
برانداختن موقوف کردن
subverting
U
برانداختن موقوف کردن
subverts
U
برانداختن موقوف کردن
suppress
U
موقوف کردن
suppresses
U
موقوف کردن
suppressing
U
موقوف کردن
suspend
U
موقوف الاجرا کردن معلق
suspending
U
موقوف الاجرا کردن معلق
suspends
U
موقوف الاجرا کردن معلق
dock
U
جاخالی کردن موقوف کردن
docked
U
جاخالی کردن موقوف کردن
docks
U
جاخالی کردن موقوف کردن
overthrew
U
موقوف کردن
overthrow
U
موقوف کردن
overthrowing
U
موقوف کردن
overthrown
U
موقوف کردن
overthrows
U
موقوف کردن
break off
U
موقوف کردن
to break off
U
موقوف کردن
to bring to a stop
U
موقوف کردن
to put a stop to
U
موقوف کردن
to do away with
U
موقوف کردن
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
to mend or end
U
اصلاح کردن یا موقوف کردن
to put an end to
U
موقوف کردن
to ring the knell of anything
U
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to wipe out
U
موقوف کردن
zero supperssion
U
موقوف کردن صفرها جایگزینی صفرهای ماقبل یک عدد با جای خالی به طوریکه صفرها در موقعیت چاپ عددفاهر نشوند
to phase out something
U
به تدریج موقوف کردن چیزی
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
suppressed
U
موقوف
proscriptive
U
موقوف
consecrated
U
موقوف
sacred to
U
موقوف به
beneficiaries
U
موقوف علیه
desuetude
U
موقوف شدگی
cesser
U
موقوف شدن
to fall in to d.
U
موقوف شدن
ceased
U
موقوف شدن
contingents
U
موکول یا موقوف به
ceases
U
موقوف شدن
ceasing
U
موقوف شدن
sacred
U
خاص موقوف
Shut up ! dont inter fere .
U
فضولی موقوف !
drop track
U
تعقیب موقوف
foundation school
U
اموزشگاه موقوف
abolishable
U
موقوف شدنی
sacred to god
U
موقوف بخدا
suppressor
U
موقوف کننده
cease
U
موقوف شدن
beneficiary
U
موقوف علیه
suppressor
U
موقوف سازنده
insuppresible
U
موقوف نشدنی
suppressive
U
موقوف سازنده
beneficiary of an endowment
U
موقوف علیه
suppressed
U
موقوف شده
contingent
U
موکول یا موقوف به
suppression
U
موقوف سازی
verthrow
U
موقوف سازی انقراض
hands off
U
دست زدن موقوف
hands-off
U
دست زدن موقوف
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
prebend
U
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebendal
U
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
skip it
U
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
neutralize track
U
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com