Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to scissor out
U
بریدن ودراوردن
to strain out
U
صاف کردن ودراوردن
snips
U
قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
aviation snips
U
قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
to a. the ball
U
اماده انداختن
outfits
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
redact
U
اماده چاپ کردن تحریر کردن
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
scraping
U
بریدن پاک کردن
dock
U
بریدن کوتاه کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
scrape
U
بریدن پاک کردن
scraped
U
بریدن پاک کردن
scrapes
U
بریدن پاک کردن
docked
U
بریدن کوتاه کردن
docks
U
بریدن کوتاه کردن
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
roughhew
U
درشت بریدن طرح کردن
shreds
U
پاره کردن باریک بریدن
shredded
U
پاره کردن باریک بریدن
rough hew
U
درشت بریدن طرح کردن
back off
U
ازاد بریدن قطع کردن
cut out
U
جدا کردن در اثر بریدن
shredding
U
پاره کردن باریک بریدن
shred
U
پاره کردن باریک بریدن
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
entranced
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrances
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrance
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrancing
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
gird
U
اماده کردن محکم کردن
dight
U
اماده کردن مجهز کردن
list
U
شیار کردن اماده کردن
operate
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
axe
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
hamstring
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstringing
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
axed
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
hamstrings
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstrung
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
axing
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
ax
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
forestalls
U
پیش دستی کردن بر
get round
U
پیش دستی کردن بر
forestall
U
پیش دستی کردن بر
hand plane
U
رنده کردن دستی
bear hug
U
دو دستی بغل کردن
bear hugs
U
دو دستی بغل کردن
lubber
U
خام دستی کردن
forestalled
U
پیش دستی کردن بر
rough draw
U
سر دستی طرح کردن
hand advance
U
میزان کردن دستی
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
to dig out
U
کندن ودراوردن
score a person
U
بر کسی پیش دستی کردن
score off a person
U
بر کسی پیش دستی کردن
circumvented
U
باحیله پیش دستی کردن
circumvent
U
باحیله پیش دستی کردن
circumventing
U
باحیله پیش دستی کردن
circumvents
U
باحیله پیش دستی کردن
automatize
U
خودکار کردن یک وسیله دستی
primes
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
setting up
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
train
U
اماده کردن اسب
trained
U
اماده کردن اسب
fitting out
U
اماده کردن ناو
geared
U
کردن اماده کارکردن
to fit with
U
اماده کردن برای
gears
U
کردن اماده کارکردن
knock up
U
سردستی اماده کردن
knock-up
U
سردستی اماده کردن
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
do up
U
اماده استفاده کردن
trains
U
اماده کردن اسب
gear
U
کردن اماده کارکردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
jackhammer
U
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
to study up
U
خود را اماده امتحانات کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
marshals
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshalled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
enarm
U
مسلح شدن اماده کارزار کردن
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshal
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
to go one better
U
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
mountee
U
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
carding brush
U
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
sketched
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketch
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
lineup
U
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
spooling
U
یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
to set off
U
انداختن برابر کردن
spit
U
سوراخ کردن تف انداختن
puts
U
تعویض کردن انداختن
to let fly
U
انداختن تیرخالی کردن
tosses
U
پرت کردن انداختن
tossing
U
پرت کردن انداختن
slots
U
انداختن چفت کردن
spits
U
سوراخ کردن تف انداختن
tossed
U
پرت کردن انداختن
slot
U
انداختن چفت کردن
toss
U
پرت کردن انداختن
putting
U
تعویض کردن انداختن
slotting
U
انداختن چفت کردن
launching
U
انداختن پرت کردن
to put by
U
دور انداختن رد کردن
launch
U
انداختن پرت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com