Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
backwater
U
برعکس پارو زدن
backwaters
U
برعکس پارو زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contrariwise
U
برعکس
vice versa
U
برعکس
on the contrary
U
برعکس
per contra
U
برعکس
to the contrary
U
برعکس ان
vice versa
<adv.>
U
برعکس
unfavorable
U
برعکس زشت
unlike
U
غیر برعکس
quoted
U
کامای برعکس
overhand
U
رویهم برعکس
quotes
U
کامای برعکس
inverse
U
برعکس مقابل
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
quote
U
کامای برعکس
quotes
U
دوتای کامای برعکس
quote
U
دوتای کامای برعکس
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
moom dollyo bandea dollyo chagi
U
ضربه پا برعکس دورانی
combination grasp
U
گرفتن معمولی و برعکس
quoted
U
دوتای کامای برعکس
On the contrary , he is very honest.
U
برعکس خیلی هم درستکار است
quote
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quoted
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
gender changer
U
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer
U
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
inverter
U
وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
D type connector
U
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
polarized
U
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
paddles
U
پارو
rowlock
U
جا پارو
paddle
U
پارو
oars
U
پارو
rowlocks
U
جا پارو
oarsmen
U
پارو زن
oarsman
U
پارو زن
oar
U
پارو
paddling
U
پارو
paddled
U
پارو
shoveled
U
پارو
shovelled
U
پارو
shoveling
U
پارو
shovel
U
پارو
paidle
U
پارو
to trample on
U
پارو
shovelling
U
پارو
oarage
U
پارو
paddler
U
پارو زن
catch
U
پارو به اب
shovels
U
پارو
snow shovel
U
پارو
oars
U
پارو زدن
toss your oars
U
پارو بالا
oar
U
پارو زدن
rowlock
U
ضامن پارو
to ply the oar
U
پارو زدن
single banked boat
U
قایق تک پارو زن
ship your oars
U
پارو بیرون
double banked boat
U
قایق دو پارو زن
boat your oars
U
پارو به قایق
oars forward
U
پارو به جلو
oars down
U
پارو پایین
becket
U
حلقه پارو
sculls
U
پارو زدن
loom
U
دسته پارو
scull
U
پارو زدن
rowed
U
پارو زدن
rows
U
پارو زدن
sculled
U
پارو زدن
row
U
پارو زدن
loomed
U
دسته پارو
looming
U
دسته پارو
looms
U
دسته پارو
rowlocks
U
ضامن پارو
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
he rows 0 to the minute
U
او دقیقهای سی پارو میزند
give way
U
فرمان با هم پارو بزنید
die
U
پارو زدن شدید
oarlock
U
جایگاه فلزی پارو
to tug at the oar
U
بزحمت پارو زدن
to pull a lone oar
U
تنها پارو زدن
catch
U
بل گرفتن دخول پارو در اب
to pull a good oar
U
خوب پارو زدن
pull a good oar
U
خوب پارو زدن
double banked boat
U
قایق جفت پارو زن
oarsman
U
پارو زن مسابقات قایقرانی
looms
U
قسمت میانی پارو
looming
U
قسمت میانی پارو
loomed
U
قسمت میانی پارو
to row back
U
به عقب پارو زدن
loom
U
قسمت میانی پارو
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
oarsmen
U
پارو زن مسابقات قایقرانی
back wash
U
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
thole
U
چوب یا میله اهرم پارو
sculled
U
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
catch a crab
U
تصادفا پارو را داخل اب کردن
finish
U
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finishes
U
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
sculls
U
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
scull
U
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
have money to burn
<idiom>
U
پول از پارو بالا رفتن
collimate
U
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
I've shoveled snow all the morning.
U
من تمام صبح برف پارو کردم.
paddled
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
butting
U
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddles
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
quotation marks
U
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
feather
U
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
shells
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
pushaway
U
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
strike
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
reversion
U
برعکس کردن وارونه کردن
interface
U
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces
U
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
scratches
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratched
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratching
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com