English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
best U برتری جستن
antecede U برتری جستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overridden U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
overrides U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
outvie U برتری جستن از
overtop U برتری جستن از
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
Other Matches
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
bounced U پس جستن
jumps U جستن
bounce U پس جستن
jumped U جستن
bounces U پس جستن
overleap U جستن از
outjockey U جستن بر
jump U جستن
springs U جستن
spring U جستن
shoot forth U بالا جستن
denies U تبری جستن
deny U تبری جستن
denying U تبری جستن
excelling U تفوق جستن بر
to give the go by to U پیشی جستن بر
denied U تبری جستن
to gain the upper hand U تفوق جستن
to get the better of U پیشی جستن بر
to get the upper hand U پیشی جستن
excels U تفوق جستن بر
to find f.with U عیب جستن از
shoot-outs U بالا جستن
shoot-out U بالا جستن
shoot out U بالا جستن
to keep one's distance U دوری جستن
transcend U سبقت جستن
outrunning U پیشی جستن بر
forestalled U پیش جستن بر
get the start of U سبقت جستن بر
out act U پیشی جستن از
outbalance U پیشی جستن
outguess U سبقت جستن
forestalls U پیش جستن بر
overtop U برتی جستن بر
outrun U پیشی جستن بر
outruns U پیشی جستن بر
purgation U برائت جستن
to carry sword U شمشیر جستن
transcends U سبقت جستن
transcending U سبقت جستن
to find fault with U عیب جستن
transcended U سبقت جستن
to gain a ccess U تقرب جستن
forestall U پیش جستن بر
excel U تفوق جستن بر
to make a pounce U ناگهان جستن
assisted U شرکت جستن
leap U جستن دویدن
renounce U تبری جستن از
to be over the hump [American] <idiom> U از خطر جستن
renounced U تبری جستن از
renounces U تبری جستن از
renouncing U تبری جستن از
assist U شرکت جستن
to be out of the woods <idiom> U از خطر جستن
to come out of the woods <idiom> U از خطر جستن
hips U جستن پریدن
hip U جستن پریدن
assisting U شرکت جستن
assists U شرکت جستن
excelled U تفوق جستن بر
to seek refuge U پناه جستن
to seek shelter U پناه جستن
leaps U جستن دویدن
to be off the hook <idiom> U از خطر جستن
leaped U جستن دویدن
to be over the worst <idiom> U از خطر جستن
supremacy U برتری
paramountcy U برتری
Majesty U برتری
power U برتری
powered U برتری
powering U برتری
powers U برتری
momentum U برتری
ecellency U برتری
transcendence U برتری
Majesties U برتری
profit U برتری
superiority U برتری
preponderance U برتری
profits U برتری
hegemony U برتری
beat out U برتری
paramountey U برتری
pre eminence U برتری
privilege U برتری
vantage U برتری
unidextrality U یک سو برتری
primacy U برتری
excellence U برتری
transcendence or cy U برتری
precedence U برتری
priority U برتری
preference U برتری
preferences U برتری
priorities U برتری
profited U برتری
advantage U برتری
trancscendent U برتری
sinistrality U چپ برتری
Excellencies U برتری
Excellency U برتری
preemimence U برتری
predomination U برتری
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
out maneuver U تفوق جستن در مانور
finds U جستن تشخیص دادن
find U جستن تشخیص دادن
wager of law U تبری جستن با سوگند
to have the pull of U برتری داشتن بر
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
ascendance U تفوق برتری
lateral dominance U برتری جانبی
dextrality U راست برتری
comparative advantage U برتری نسبی
eye dominance U چشم برتری
overmaster U برتری یافتن بر
outreach U برتری یافتن
one up <idiom> U برتری داشتن
supremacists U برتری گرای
supremacist U برتری گرای
head starts U فرصت برتری
head start U فرصت برتری
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
maritime lien U برتری دریایی
manual dominance U دست برتری
laterality U برتری جانبی
hemispherical dominance U برتری نیمکره
handedness U دست برتری
fire superiority U برتری اتش
ocular dominance U چشم برتری
preminence U برتری علو
headship U بزرگی برتری
transcended U برتری یافتن
transcend U برتری یافتن
outclass U برتری داشتن بر
predominancy U برتری علو
prominence U پیشامدگی برتری
superiority U برتری قوا
excel U برتری داشتن بر
headships U بزرگی برتری
excelled U برتری داشتن بر
excelling U برتری داشتن بر
predominance U برتری علو
excels U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
transcending U برتری یافتن
outclasses U برتری داشتن بر
absolute advantage U برتری مطلق
influencing U برتری تفوق
influences U برتری تفوق
influenced U برتری تفوق
distinction U برتری ترجیح
distinctions U برتری ترجیح
outclassing U برتری داشتن بر
influence U برتری تفوق
transcends U برتری یافتن
emulated U برابری جستن با پهلو زدن
emulate U برابری جستن با پهلو زدن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
emulates U برابری جستن با پهلو زدن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
outstrip U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrips U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping U عقب گذاشتن پیشی جستن از
anticipate U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulating U برابری جستن با پهلو زدن
trumps U مغلوب ساختن پیشی جستن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
trump U مغلوب ساختن پیشی جستن
salience U جلو امدگی برتری
manoptoscope U برتری سنج بینایی
upper hand U برتری دست بالا
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
humdinger U دارای برتری فاحش
humdingers U دارای برتری فاحش
pulls U برتری جزئی و مختصر
pull U برتری جزئی و مختصر
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
right handedness U دست راست برتری
saliency U جلو امدگی برتری
to have recourse to a person U بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
toget the start of one's rival U بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
overjump U بیش از اندازه نیروی خود جستن
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com