English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in the interests of truth U برای خاطر راستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
for his sake U برای خاطر او
for god's sake U برای خاطر خدا
for mercy sake U برای خاطر خدا
for a mere nothing U برای خاطر هیچ
for nothing U برای خاطر هیچ
for pity's sake U برای خاطر خدا
inorder to U به خاطر اینکه برای
solatium U غرامت برای ترضیه خاطر
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
i did it only for your sake U برای خاطر شما این کار راکردم و بس
For Gods sake!For heavens sake. U بخاطر خدا ( برای خاطر خدا )
You can rest assured. U خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
truth U راستی
rectitude U راستی
indeed U راستی
your truly U راستی
fidelity U راستی
i say U راستی !
the trusty is that i forgot it U راستی
truths U راستی
sooth U راستی
troth U راستی
oh, by the way U ها راستی
verities U راستی
in reality U راستی
rightness U راستی
by the bye U راستی
plumbness U راستی
is that so? U راستی
verity U راستی
in sad earnest U راستی
really U راستی
verticality U راستی
straightness U راستی
probity U راستی
uprightness U راستی
rightist U جناح راستی
rectitude U راستی درستی
right-wingers U جناح راستی
right-winger U جناح راستی
damchi U راستی و درستی
rightists U جناح راستی
rightism U جناح راستی
right winger U جناح راستی
integrity U راستی تمامیت
indeed U اره راستی
veracity U راستی صحت
uprightaess U درستی راستی عدالت
By the way . Incidentally. U راستی ( تا فراموش نکردم )
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
It is indeed a pity U راستی که خیلی حیف است
he was very kind indeed U راستی چه اندازه مهربان بود
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
to mince matters U از گفتن راستی فرو گذار کردن
mc carthyism U سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
Due to U به خاطر
for his sake U به خاطر او
on account of somebody [something] U به خاطر
behalf U خاطر
sake U خاطر
minds U خاطر
minding U خاطر
for the love of U به خاطر,
remembrance U خاطر
mind U خاطر
tranquility U اسایش خاطر
peace of mind U اسودگی خاطر
lacerated U خاطر ازرده
security U اسایش خاطر
in service U به خاطر خدمت
free will U طیب خاطر
solace U تسلیت خاطر
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
surer U خاطر جمع
surest U خاطر جمع
amativeness U خاطر خواهی
of ones own accord U بطیب خاطر
umbrageous U رنجیده خاطر
to imprint on the mind U در خاطر نشاندن
sure U خاطر جمع
to escape one's memory U از خاطر رفتن
ex officio U به خاطر شغل
tranquillity U اسایش خاطر
gladly U با مسرت خاطر
depressed <adj.> U افسرده خاطر
attention U خاطر حواس
attentions U خاطر حواس
leisurely U بافراغت خاطر
downhearted <adj.> U افسرده خاطر
self gratification U ترضیه خاطر
despondent <adj.> U افسرده خاطر
uneasiness U خاطر تشویش
spontaneous generation U بطیب خاطر
gladness U مسرت خاطر
For your sake . U محض خاطر شما
stamp on the mind U خاطر نشان کردن
spontaneously U به طیب خاطر بی اختیار
for ones own hand U به خاطر خود شخص
to feel sure U خاطر جمع بودن
depend upon it U خاطر جمع باشید
to imprint on the mind U خاطر نشان کردن
for a song <idiom> U به خاطر پول کمی
to stamp on the mind U خاطر نشان کردن
to impress on the mind U خاطر نشان کردن
take it out on <idiom> U بی محلی به خاطر عصبانیت
For Gods ( goodness , pitys , meucys ) sake . U محض خاطر خدا
relief U ترمیم اسایش خاطر
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
put one's finger on something <idiom> U کاملابه خاطر آوردن
nuisances U مایه تصدیع خاطر
accord U دلخواه طیب خاطر
nuisance U مایه تصدیع خاطر
accorded U دلخواه طیب خاطر
point U خاطر نشان کردن
for security reasons U به خاطر دلایل امنیتی
accords U دلخواه طیب خاطر
certes U خاطر جمعی تحقیق
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
composedly U به ارامی- به اسودگی- بااسایش خاطر
ring a bell <idiom> U یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
that is why U به خاطر این است که چرا
troubler U موجب تصدیع خاطر مزاحمت
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
take to task <idiom> U به خاطر اشتباه سرزنش شدن
gob [British E] U شکلک [به خاطر قهر بودن]
fixations U خیره شدگی تعلق خاطر
trap U شکلک [به خاطر قهر بودن]
heart sease U اسایش قلب اسودگی خاطر
a small grimace U شکلک [به خاطر قهر بودن]
ex gratia U به خاطر میل یا علاقهی شخصی
pout U شکلک [به خاطر قهر بودن]
fixation U خیره شدگی تعلق خاطر
come into one's own <idiom> U به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
unspontaneous U بدون طیب خاطر زورکی
moue U شکلک [به خاطر قهر بودن]
carded for record U معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
i do it in your interest U به خاطر شما این کار رامیکنم
We were all so anxious about you. U ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
to languish U پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
He did it for the sake of his family . U محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
to languish U فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
sue somebody for damages U کسی را به خاطر زیانی تحت تعقیب قراردادن
to languish U هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
to languish U ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
guerrillas U جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
guerrilla U جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerillas U جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
de minimis exception U به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
Peeping Tom U نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Toms U نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
to pull [British E] / make [American E] a face U شکلک در آوردن [به خاطر قهر بودن] [اصطلاح روزمره]
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
throw the baby out with the bathwater <idiom> U (تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
blow up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
neural network U سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com