English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in order to prove U برای اثبات
in proof of U برای اثبات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
Other Matches
affirmatory U کلمه اثبات عبارت اثبات
proving U اثبات
proof U اثبات
positiveness U اثبات
positivity U اثبات
show U اثبات
ascertainment U اثبات
verification U اثبات
shows U اثبات
vindication U اثبات
showed U اثبات
demonstrations U اثبات
assertion U اثبات
substantiation U اثبات
subantiation U اثبات
agument U اثبات
demonstration U اثبات
proofs U اثبات
demonstrator U اثبات کننده
demonstrates U اثبات کردن
demonstrators U اثبات کننده
predication U اثبات موعظه
demonstration U اثبات تجربی
positivist U اثبات گرا
proving U اثبات کردن
justificatory U اثبات کننده
program proving U اثبات برنامه
prover U اثبات کردن
corroborates U اثبات کردن
demonstrated U اثبات کردن
provable U قابل اثبات
verifiability U اثبات پذیری
demonstratively U ازراه اثبات
theorem proving U اثبات نظریه
deraign U اثبات کردن
demonstrations U اثبات تجربی
demonstrative U اثبات کننده
self-evident U بی نیاز از اثبات
affirmation U تصدیق اثبات
affirmations U تصدیق اثبات
demonstrate U اثبات کردن
demonstrating U اثبات کردن
substantiates U اثبات کردن
substantiated U اثبات کردن
corroborating U اثبات کردن
positivism U اثبات گرایی
onus probandi U بار اثبات
onus of proof U بار اثبات
affirm اثبات کردن
proves U اثبات کردن
indemonstrable U اثبات نا پذیر
proved U اثبات کردن
prove U اثبات کردن
substantiating U اثبات کردن
documentation U اثبات بامدرک
ontology probandi U بار اثبات
burden of proof U بار اثبات
provability U قابلیت اثبات
manifestative U اثبات کننده
supporting U اثبات کردن
assert U اثبات کردن
proven U اثبات شده
asserted U اثبات کردن
burden of proof U وفیفه اثبات
substantiate U اثبات کردن
corroborate U اثبات کردن
asserting U اثبات کردن
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
asserts U اثبات کردن
corroborated U اثبات کردن
ascertainable U اثبات پذیر
proof U اثبات [ریاضی]
demonstrably U قابل شرح یا اثبات
vindicate U اثبات بیگناهی کردن
vindicates U اثبات بیگناهی کردن
vindicating U اثبات بیگناهی کردن
bear record to U تصدیق یا اثبات کردن
vindicated U اثبات بیگناهی کردن
to demonstrate a proposition U قضیهای را اثبات کردن
mend one's ways <idiom> U اثبات عادت شخصی
evidance in substanttiation of claims U ادله اثبات دعوی
provably U بطور اثبات پذیر
veritable U قابل اثبات حقیقت
probatory U دال بر اثبات مشروط
probative U دال بر اثبات مشروط
vindication U اثبات بیگناهی توجیه
self evidence U بی نیازی از اثبات بدیهیت
burden of proof U مسئوولیت اثبات ادعا
come in handy <idiom> U اثبات مفید بودن
logical positivism U اثبات گرایی منطقی
demonstrable U قابل شرح یا اثبات
proving a will U اثبات صحت وصیتنامه
substantiating U با دلیل ومدرک اثبات کردن
premised U قضیه ثابت یا اثبات شده
premisses U قضیه ثابت یا اثبات شده
disproved U اثبات کذب چیزی راکردن
disproves U اثبات کذب چیزی راکردن
disproving U اثبات کذب چیزی راکردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
prove U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
make out <idiom> U باعث اعتماد،اثبات شخص
substantiated U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiates U با دلیل ومدرک اثبات کردن
disprove U اثبات کذب چیزی راکردن
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
proves U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
premise U قضیه ثابت یا اثبات شده
substantiate U با دلیل ومدرک اثبات کردن
proved U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
realia U وسایل تعلیم و اثبات دروس کلاسی
substantiative U بادلیل اثبات شده تجسم یافته
in duly substantiated cases U در موارد طبق مقررات اثبات شده
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
where there is a valid reason U در موارد طبق مقررات اثبات شده
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
where justified U در موارد طبق مقررات اثبات شده
the burden of proof rests of claimant U بار اثبات بر عهده شاکی است
single combat U اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
probative U حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
program verification U عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
inducing U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
reductive ad absurdum U روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
induce U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
metagnosticism U عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
averred U اثبات کردن تصدیق کردن
affirms U اثبات کردن تصریح کردن
averring U اثبات کردن تصدیق کردن
avers U اثبات کردن تصدیق کردن
affirmed U اثبات کردن تصریح کردن
aver U اثبات کردن تصدیق کردن
affirming U اثبات کردن تصریح کردن
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
FDDI U اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
redundancies U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
redundancy U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com