Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
star program
U
بدون خطا اجرا شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
background
U
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
backgrounds
U
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
doctrinaire
U
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
native
U
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives
U
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
Other Matches
standard
U
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
U
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
U
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simplest
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
client side
U
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
ministration
U
اجرا
executes
U
اجرا
run
U
اجرا
operation
U
به اجرا
runs
U
اجرا
implementation
U
اجرا
implementation
U
اجرا
execution
U
اجرا
executing
U
اجرا
performances
U
اجرا
administrations
U
اجرا
effecting
U
اجرا
administration
U
اجرا
effected
U
اجرا
effect
U
اجرا
performance
U
اجرا
completion
U
اجرا
execute
U
اجرا
application
U
اجرا
applications
U
اجرا
exercize
U
اجرا
executed
U
اجرا
feasance
U
اجرا
accomplishment
U
اجرا
fulfilment
U
اجرا
practise
U
اجرا کردن
enforce
U
به اجرا دراوردن
execution cycle
U
چرخه اجرا
execute phase
U
مرحله اجرا
practises
U
اجرا کردن
practicing
U
اجرا کردن
execute cycle
U
چرخه اجرا
executable
U
اجرا پذیر
executable
U
قابل اجرا
enforcible
U
قابل اجرا
enforcement order
U
دستور اجرا
practising
U
اجرا کردن
enforce
U
اجرا کردن
perform
U
اجرا کردن
bring inbeing
U
اجرا کردن
makeable
<adj.>
U
قابل اجرا
exercises
U
اجرا کردن
exercised
U
اجرا کردن
exercise
U
اجرا کردن
administrations
U
اجرا کردن
administrations
U
اجرا الغاء
administration
U
اجرا کردن
administration
U
اجرا الغاء
effective date
U
تاریخ اجرا
up
U
اجرا یا کارکردن
enforced
U
اجرا کردن
enforced
U
به اجرا دراوردن
enforces
U
اجرا کردن
enforces
U
به اجرا دراوردن
enforcing
U
اجرا کردن
enforcing
U
به اجرا دراوردن
endorcement procedure
U
شیوه اجرا
upping
U
اجرا یا کارکردن
upped
U
اجرا یا کارکردن
accomplish
U
اجرا کردن
sergeant at arms
U
مامور اجرا
executed
U
حلقه اجرا
executed
U
زمان اجرا
executes
U
اجرا کردن
executes
U
حلقه اجرا
executes
U
زمان اجرا
conducting
U
اجرا کردن
executing
U
اجرا کردن
executed
U
اجرا کردن
run time
U
زمان اجرا
effect
U
اجرا کردن
effected
U
اجرا کردن
effecting
U
اجرا کردن
run manual
U
راهنمای اجرا
run book
U
دفتر اجرا
to put in practice
U
اجرا کردن
bailiff
U
مامور اجرا
bailiffs
U
مامور اجرا
execute
U
اجرا کردن
execute
U
حلقه اجرا
execute
U
زمان اجرا
executing
U
حلقه اجرا
executing
U
زمان اجرا
fieri facias
U
حکم اجرا
executory
U
قابل اجرا
executive officen
U
گماشته اجرا
executive bailiff
U
مامور اجرا
execution time
U
هنگام اجرا
execution time
U
حین اجرا
execution time
U
مدت اجرا
deliver
U
اجرا کردن
delivers
U
اجرا کردن
sergeants
U
مامور اجرا
sergeant
U
مامور اجرا
carry into effect
U
اجرا کردن
put in practice
U
اجرا کردن
non performance
U
عدم اجرا
mode of execution
U
طرز اجرا
load and go
U
بارکنش و اجرا
lictor
U
مامور اجرا
non execution
U
عدم اجرا
inexecution
U
عدم اجرا
feasibility
U
امکان اجرا
inexecutable
U
اجرا نشدنی
conduct
U
اجرا کردن
conducted
U
اجرا کردن
conducts
U
اجرا کردن
fulfit
U
اجرا کردن
execution time
U
زمان اجرا
manageable
<adj.>
U
اجرا پذیر
performed
U
اجرا کردن
makable
<adj.>
U
اجرا پذیر
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
اجرا شدنی
performs
U
اجرا کردن
compile and go
U
همگردانی و اجرا
languages
U
در زمان اجرا
implementing
U
اجرا کردن
language
U
در زمان اجرا
implemented
U
اجرا کردن
implement
U
اجرا کردن
sanction
U
ضمانت اجرا
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
قابل اجرا
purposive
<adj.>
U
قابل اجرا
sanctioned
U
ضمانت اجرا
sanctioning
U
ضمانت اجرا
makable
<adj.>
U
قابل اجرا
achievable
<adj.>
U
اجرا شدنی
contrivable
<adj.>
U
اجرا شدنی
proper
<adj.>
U
اجرا شدنی
doable
<adj.>
U
اجرا شدنی
practical
<adj.>
U
اجرا شدنی
feasible
<adj.>
U
اجرا شدنی
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
اجرا شدنی
unfulfilled
U
اجرا نشده
makeable
<adj.>
U
اجرا شدنی
manageable
<adj.>
U
اجرا شدنی
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
اجرا شدنی
practicable
<adj.>
U
اجرا شدنی
functional
<adj.>
U
اجرا شدنی
convenient
<adj.>
U
اجرا شدنی
sanctions
U
ضمانت اجرا
carry out
U
اجرا کردن
purposeful
<adj.>
U
قابل اجرا
inapplicable
U
اجرا نشدنی
practicable
U
قابل اجرا
practice
U
طرز اجرا
applicable
<adj.>
U
قابل اجرا
suitable
<adj.>
U
قابل اجرا
usable
<adj.>
U
قابل اجرا
useful
<adj.>
U
قابل اجرا
utilisable
[British]
<adj.>
U
قابل اجرا
enforceable
U
قابل اجرا
purpose-built
<adj.>
U
قابل اجرا
proper
<adj.>
U
قابل اجرا
practical
<adj.>
U
قابل اجرا
carry into execution
U
اجرا کردن
functional
<adj.>
U
قابل اجرا
bumbailiff
U
مامور اجرا
convenient
<adj.>
U
قابل اجرا
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
قابل اجرا
assemble and go
U
همگذاری و اجرا
accomplisher
U
اجرا کننده
accomplishable
U
قابل اجرا
utilizable
<adj.>
U
قابل اجرا
purpose-built
<adj.>
U
اجرا شدنی
carry out
U
اجرا کردن
usefulness
U
قابلیت اجرا
carry ineffect
U
به اجرا در آوردن
usability
U
قابلیت اجرا
carry out
U
به اجرا در آوردن
availability
U
قابلیت اجرا
executors
U
مامور اجرا
implement
U
به اجرا در آوردن
put ineffect
U
به اجرا در آوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com