English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
interfluent U بدون اصطکاک در هم امیزنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mixers U امیزنده
mixer U امیزنده
emulsifier U امیزنده
emulsifiers U امیزنده
mixer U همزن امیزنده
fondu U درهم امیزنده
mixers U همزن امیزنده
interfluous U درهم امیزنده
miscible U مخلوط شدنی امیزنده
frictionless U بی اصطکاک
attrition U اصطکاک
frictions U اصطکاک
friction U اصطکاک
drag U اصطکاک
drags U اصطکاک
dragged U اصطکاک
coefficient of friction U ضریب اصطکاک
dry scrubbing U اصطکاک خشک
economic friction U اصطکاک اقتصادی
kinetic friction U اصطکاک جنبشی
engine drag U مقاومت اصطکاک
antifriction device U مکانیسم ضد اصطکاک
antifriction device U وسیله ضد اصطکاک
angle of friction U زاویه اصطکاک
internal friction U اصطکاک داخلی
overlapped U اصطکاک داشتن
internal friction U اصطکاک درونی
whack U صدای اصطکاک
friction U اصطکاک [فیزیک]
fluid friction U اصطکاک روغنی
whacks U صدای اصطکاک
tax friction U اصطکاک مالیاتی
sliding friction U اصطکاک لغزشی
side friction U اصطکاک جانبی
friction coefficient U ضریب اصطکاک
friction factor U ضریب اصطکاک
frictionally U از راه اصطکاک
rolling friction U اصطکاک غلتشی
hydraulic friction U اصطکاک ابی
frictional resistance U مقاومت اصطکاک
static friction U اصطکاک ساکن
overlaps U اصطکاک داشتن
overlap U اصطکاک داشتن
infighting U اصطکاک ومبارزات داخلی
surface friction drag U پسای اصطکاک سطح
angle of internal friction U زاویه اصطکاک داخلی
friction surface U سطح اصطکاک ترمز
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
entrance loss U افت حاصل از اصطکاک
tribophysics U مبحث اصطکاک در فیزیک
friction for fittings and valves U اصطکاک در شیرها و بستها
coefficient of internal friction U ضریب اصطکاک داخلی
static friction U اصطکاک در استانه حرکت
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
friction match U کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
fricative U تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
brake lining U مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
triboelectricity U ایجاد برق در اثر اصطکاک برق مالشی
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
doubtlessly U بدون شک
ex U بدون
but U بدون
ex- U بدون
indubitable U بدون شک
without U بدون
goalless U بدون گل
not nearctic U بدون
bottomless U بدون ته
unstressed U بدون مد
i'll warrant U بدون شک
and no mistake U بدون شک
undoubted U بدون شک
acheilous U بدون لب
acheilos U بدون لب
wanting U بدون
to a certainty U بدون شک
undoubtedly U بدون شک
sans U بدون
obtrusively U بدون حق
notwithstanding U بدون توجه
toothless U بدون دندانه
bloodless U بدون خونریزی
undeviating U بدون تردیدرای
immediately U بدون واسطه
with in compass U بدون مبالغه
involuntarily U بدون اراده
insecure U بدون ایمنی
continuously U بدون توقف
fruitlessly U بدون نتیجه
bachelor U بدون عیال
humblest U بدون ارتفاع
humble U بدون ارتفاع
endless U بدون پایان
unattended U بدون متصدی
incognizant U بدون شناسایی
incommunicable U بدون رابطه
indistinctively U بدون فرق
inapproachable U بدون دسترسی
immusical U بدون هماهنگی
glabrous U بدون کرک
bachelors U بدون عیال
guilelessly U بدون تزویر
hands down U بدون احتیاط
holdless U بدون گیره
indubitable U بدون تردید
inaction U بدون فعالیت
immethodical U بدون اسلوب
indolently U بدون درد
achromic U بدون ترخیم
avirulent U بدون شدت
awless U بدون بیم
bareheaded U بدون کلاه
bloodlessly U بدون خونریزی
by rote U بدون فکر
adrift U بدون هدف
unalloyed U بدون الیاژ
cordless U بدون سیم
dealated U بدون بال
unselfish U بدون خودخواهی
asymptomatic U بدون علامت
acarpous U بدون میوه
acid free U بدون اسید
acold U بدون احساسات
acranial U بدون کاسهء سر
air dry U بدون رطوبت
ametabolic U بدون دگردیسی
ametabolous U بدون دگردیسی
anechoic U بدون انعکاس
achromatic U بدون ترخیم
achlamydeous U بدون پوشش
degas U بدون گازکردن
deice U بدون یخ کردن
flavorless U بدون مزه
free from backlash U بدون لقی
free from slip U بدون لغزش
undue U بدون مداخله
free of tax U بدون مالیات
free play U بدون محدودیت
free trader U بدون گمرک
unfurnished U بدون اثاثیه
confidently U بدون شبهه
failure free U بدون خرابی
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
expired U بدون اعتبار
diamensionless U بدون اندازه
diamensionless U بدون بعد
dimensionless U بدون بعد
disconnectedly U بدون ارتباط
discontinuously U بدون اتصال
vainly U بدون نتیجه
blankly U بدون مقصودیامعنی
inoffensive U بدون زنندگی
cordless <adj.> U بدون سیم
unresponsive U بدون احتیاط
wing it <idiom> U بدون آمادگی
alcohol-free <adj.> U بدون الکل
Nothing down. U بدون بیعانه.
faultless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
excluding meals U بدون غذا
decaffeinated U بدون کافئین
without milk U بدون شیر
off hand U بدون آمادگی
barrier-free U بدون حائل
smooth <adj.> U بدون دشواری
trouble-free <adj.> U بدون دردسر
problem-free <adj.> U بدون دردسر
trouble-free <adj.> U بدون زحمت
problem-free <adj.> U بدون زحمت
direct <adj.> U بدون واسطه
wireless <adj.> U بدون سیم
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
taxless <adj.> U بدون مالیات
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com