Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
indrawn
U
بداخل کشیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drawl
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
inrush
U
هجوم بداخل
immigration
U
مهاجرت بداخل
inflow
U
جریان بداخل
pervades
U
بداخل راه یافتن
pervaded
U
بداخل راه یافتن
penetrates
U
بداخل سرایت کردن
pervade
U
بداخل راه یافتن
penetrate
U
بداخل سرایت کردن
pervading
U
بداخل راه یافتن
adducent
U
بداخل کشنده مقرب
penetrated
U
بداخل سرایت کردن
turn in
U
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
weft insertion
U
[رد کردن پود بداخل چله]
inhaling
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
pigeon toed
U
دارای پنجه خمیده بداخل
ship water
U
نفوذ کردن اب بداخل قایق
retrocede
U
ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
boat
U
کشیدن ماهی بداخل قایق
inhale
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
boats
U
کشیدن ماهی بداخل قایق
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
To smuggle in to ( out of ) a country .
U
جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
pronate
U
بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
fistula
U
زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
endocrine
U
غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
leptokurtic
U
کشیده
oblongated
U
کشیده
oblonated
U
کشیده
tensest
U
کشیده
leptosome
U
کشیده تن
indrawn
U
تو کشیده
posttensioning
U
پس کشیده
ectomorph
U
کشیده تن
tensing
U
کشیده
tenses
U
کشیده
tenser
U
کشیده
tensed
U
کشیده
tense
U
کشیده
deep drawn
U
از ته دل کشیده
drawlingly
U
کشیده
long-
U
کشیده
threaded
U
نخ کشیده
long
U
کشیده
longs
U
کشیده
longest
U
کشیده
drawn
U
کشیده
longer
U
کشیده
longed
U
کشیده
drew
U
کشیده شد
flare
U
زبانه کشیده
intractile
U
کشیده نشدنی
deep fetched
U
از ته دل کشیده شده
dragged
U
کشیده شدن
couchant
U
دراز کشیده
leptomorph
U
کشیده ریخت
drag
U
کشیده شدن
chock-a-block
U
بالا کشیده
long robe
U
صورت کشیده
low angle
U
مسیر کشیده
at full length
U
دراز کشیده
threaded
U
بند کشیده
drawable
U
کشیده شدنی
ectomorphic type
U
سنخ کشیده تن
vellum paper
U
کاغذمهره کشیده
flares
U
زبانه کشیده
pinxit
U
کشیده است
deer neck
U
گردن کشیده
prolate
U
کشیده شده
flat trajectory
U
خط سیر کشیده
flat fire
U
تیر کشیده
linear
U
باریک کشیده
drags
U
کشیده شدن
in tow
<idiom>
U
کشیده شده
ectomorphy
U
کشیده تنی
low angle fire
U
تیر کشیده
chock-a-block
U
کاملا کشیده
elongating
U
کشیده کردن
elongates
U
کشیده کردن
elongate
U
کشیده کردن
saps
U
شیره کشیده از
sapped
U
شیره کشیده از
sap
U
شیره کشیده از
tensive
U
کشیده شدنی
extensive
U
بسیط کشیده
touse
U
کشیده شدن
tractile
U
کشیده شدنی
deprived
U
محرومیت کشیده
if you please
U
بیزحمت زحمت کشیده
lanternjaws
U
صورت لاغر و کشیده
chant
U
اهنگ ساده و کشیده
pencilled
U
با مداد کشیده شده
extendible
U
کشیده شدنی امتدادپذیر
chanting
U
اهنگ ساده و کشیده
chants
U
اهنگ ساده و کشیده
underdraw
U
کشیده نشدن زه تا اخر
chanted
U
اهنگ ساده و کشیده
hell bent
U
به بیراهه کشیده شده
hell-bent
U
به بیراهه کشیده شده
pulled muscle
U
عضله کشیده شده
taut
U
محکم کشیدن کشیده
draws
U
کشیده شدن عهده
deep fetched
U
از ته سینه کشیده شده
draw
U
کشیده شدن عهده
drawn on
U
کشیده شدن عهده
satined paper
U
گاغذ مهره کشیده
oblong
U
دوک مانند کشیده
oblongs
U
دوک مانند کشیده
hard drawn copper wire
U
سیم مسی کشیده شده
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
U
از دست زنش خیلی کشیده
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
conducts
U
اداره کردن کشیده شدن
wired
U
سیم کشیده مفتول دار
prone float
U
روی شکم با دستهای کشیده
conduct
U
اداره کردن کشیده شدن
conducted
U
اداره کردن کشیده شدن
conducting
U
اداره کردن کشیده شدن
wirespun
U
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
come home
U
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
flat trajectory
U
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
infill
U
نقاط کشیده شده روی نقشه
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs .
U
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch
U
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole
U
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
he is at the end of his tether
U
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective
U
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
phantom section
U
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage
U
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
perspective grid
U
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore
U
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic
U
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap
U
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic
U
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion
U
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic
U
نوشته شده کشیده شده
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source
U
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com