Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
had i seen him
U
اگر من او را دیده بودم
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
such as
U
انهایی که
they who
U
انهایی که
those who
U
انهایی که
all who
U
همه انهایی که
those who did not fear won
U
انهایی که نترسیدندپیروز شدند
such as are happy
U
انهایی که خوشبخت هستند
minute book
U
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
i was up late last night
U
بودم
was:iwas
U
من بودم
i was under his roof
U
او بودم
if i were
U
اگر من بودم
i was on the watch for it
U
مراقب ان بودم
i was in the garden
U
در باغ بودم
i passed an uneasy night
U
ناراحت بودم
i was under his roof
U
مهمان او بودم
I was so tired that …
U
آنقدر خسته بودم که ...
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
the wall
U
پشت دیوارایستاده بودم
i would i were a child
U
ای کاش بچه بودم
i wish i were
U
کاش من مرغی بودم
i was under theimpression that
U
به این عقیده بودم که ...
i had been caught
U
گرفته شده بودم
i was about to go
U
در شرف رفتن بودم
i was absent for a while
U
یک مدتی غایب بودم
in my raw youth
U
در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
i was in an awkword p
U
بد جوری گیر کرده بودم
if i were you
U
اگر من جای شما بودم
I happened to be there when ….
U
اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I had no choice ( alternative ) but to marry her .
U
محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I was standing at the street corner .
U
درگوشه خیابان ایستاده بودم
If I were you. IF I were in your shoes.
U
اگر جای شما بودم
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was sound asleep when he knocked.
U
وقتیکه در زد غرق خواب بودم
were i in your place
U
اگر جای شما بودم
I was an eye witness to what happened.
U
من حاضر وناظر وقا یع بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was waist deep in water .
U
با کمر درآب فرورفته بودم
I wish I were rich .
U
کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
i was the second to speak
U
دومین کسی که سخن گفت من بودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
i was not my self
U
از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
article had two notes
U
داشت
conservation
U
داشت
factum
U
یاد داشت
expectations
U
چشم داشت
apanage
U
اختصاص داشت
durst
U
زهره داشت
talents
U
درون داشت
talent
U
درون داشت
talented
U
درون داشت
he loved her dear
U
اوبسیاردوست داشت
he adored that woman
U
ان زن رابسیاردوست می داشت
expectation
U
چشم داشت
without letted
U
باز داشت
dwelt
U
منزل داشت
note book
U
دفتریاد داشت
expectantly
U
با چشم داشت
when will women have the vote?
U
خواهند داشت
to take down
U
یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
U
سرووضع مرتبی داشت
the dog wasled
U
سگ بند در گردن داشت
to make a minute of
U
یاد داشت کردن
annotator
U
یاد داشت کننده
to make a note of
U
یاد داشت کردن
outlook
U
منظره چشم داشت
to minute down
U
یاد داشت کردن
to set down
U
یاد داشت کردن
block note paper
U
دسته کاغذیاد داشت
marrige of convenience
U
پیوند با چشم داشت
disposure
U
نمایش عرضه داشت
prospectiveness
U
چشم داشت به اینده
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
he kept me waiting
U
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
he complained with reason
U
داشت که گله میکرد
writing pad
U
دسته یاد داشت
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
He was looking for you.
U
داشت دنبالت می گشت
fusilier
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
She was talking to (with ) a friend .
U
داشت با دوستش صحبت می کرد
fusileer
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
He was running like a madman.
U
عین دیوانه ها داشت می دوید
The girl was penciling her eyebrows .
U
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
that point was of p interest
U
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
All his belongings were stolen .
U
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
durst
U
جرات داشت جسارت کرد
it weighed kilogrammes
U
بود سه کیلوگرم وزن داشت
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
he was in purpose to do it
U
در نظر داشت که ان کار رابکند
no song no supper
U
تانخوانی شام نخواهیم داشت
he sold the good ones
U
هرچه خوب داشت فروخت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
He wanted to incite the people.
U
قصد داشت مردم راتحریک کند
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
og
U
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
quinquereme
U
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
to preach from notes
U
از روی یاد داشت وضع کردن
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
pistole
U
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
of livery
U
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She married a man old eonugh to be her father.
U
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
to serve a notice on some one
U
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
lostlabour
U
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
no paternosterŠno p
U
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
U
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
U
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
eye water
U
اب دیده
eyeing
U
دیده
eying
U
دیده
eyes
U
دیده
eye
U
دیده
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
indiscernible
U
دیده نشدنی
lost
U
زیان دیده
observers
U
دیده بان
monitoring
U
دیده بانی
feeder
U
دیده بان
feeders
U
دیده بان
scout car
U
خودرو دیده ور
lookouts
U
دیده بان
lookout
U
دیده بان
feeler
U
دیده بان
feelers
U
دیده بان
worldly wise
U
جهان دیده
unsight
U
دیده نشده
worldly-wise
U
جهان دیده
in sight
U
دیده شدنی
vedette
U
دیده ورسوار
observer
U
دیده بان
scouts
U
دیده وری
invisible
U
دیده نشدنی
scouted
U
دیده وری
enntinel
U
دیده بان
visible
U
دیده شدنی
imperceptible
U
دیده نشدنی
light struck
U
نور دیده
pitched
U
تهیه دیده
light of one's eyes
U
نور دیده
scout
U
دیده وری
sightless
U
دیده نشده
hardened steel
U
فولاد اب دیده
eyeless
U
بی بصیرت بی دیده
damaged
U
خسارت دیده
scouting
U
دیده وری
paphian
U
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
sunbaked
U
حرارت افتاب دیده
suffering economy
U
اقتصاد اسیب دیده
it is of frequent
U
بسیار دیده میشود
shock concrete
U
بتن ضرب دیده
stager
U
گرگ باران دیده
sentinels
U
دیده بان کشیک
injured muscle
U
عضله اسیب دیده
heat affected zone
U
منطقه حرارت دیده
scouted
U
دیده وری کردن
damaged shipments
U
محموله خسارت دیده
brain injured
U
اسیب دیده مغزی
monitored
U
دیده بانی کردن
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
U
گرگ باران دیده .
scout
U
دیده وری کردن
monitor
U
دیده بانی کردن
cauliflowr ear
U
گوش اسیب دیده
injured party
U
طرف خسارت دیده
injured party
U
طرف صدمه دیده
injured parties
U
طرف خسارت دیده
injured parties
U
طرف صدمه دیده
scouts
U
دیده وری کردن
espying
U
دیده بانی کردن
espy
U
دیده بانی کردن
sentinel
U
دیده بان کشیک
you have been seen
U
دیده شده اید
observational
U
وابسته به دیده بانی
damaged shipments
U
کالاهای اسیب دیده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com