Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flying
U
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekking
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
passing
U
گذرنده
passer
U
گذرنده
intersecting
U
از یکدیگر گذرنده
overknee
U
از زانو گذرنده
passant
U
جلوافتاده گذرنده
trips
U
مسافرت مسافرت کردن
tripped
U
مسافرت مسافرت کردن
trip
U
مسافرت مسافرت کردن
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tour
U
مسافرت
travels
U
مسافرت
journeyed
U
مسافرت
journeying
U
مسافرت
locomotion
U
مسافرت
journeys
U
مسافرت
traveled
U
مسافرت
toured
U
مسافرت
travel
U
مسافرت
tours
U
مسافرت
journey
U
مسافرت
touring
U
مسافرت
hardest
U
بسرعت
hard
U
بسرعت
quickly
U
بسرعت
harder
U
بسرعت
rapidily
U
بسرعت
fleetly
U
بسرعت
full tilt
U
بسرعت
likea
U
بسرعت
rapidly
U
بسرعت
snack
U
بسرعت
snacks
U
بسرعت
visit
U
مسافرت معاینه
passports
U
اجازه مسافرت
passport
U
اجازه مسافرت
jaunt
U
مسافرت کوچک
jaunts
U
مسافرت کوچک
visited
U
مسافرت معاینه
visits
U
مسافرت معاینه
peregrinations
U
مسافرت دور
dromomania
U
جنون مسافرت
royal progress
U
مسافرت شاهانه
hitchhike
U
مسافرت مفتی
trip ticket
U
بلیط مسافرت
walkabout
U
مسافرت پیاده
walkabouts
U
مسافرت پیاده
peregrination
U
مسافرت دور
river trip
U
مسافرت رودخانه ای
scuttling
U
بسرعت دویدن
flee
U
بسرعت رفتن
scuttles
U
بسرعت دویدن
scuttled
U
بسرعت دویدن
fleeing
U
بسرعت رفتن
scuttle
U
بسرعت دویدن
flees
U
بسرعت رفتن
dashes
U
بسرعت رفتن
skyrocket
U
بسرعت بالابردن
mushrooms
U
بسرعت رویاندن
mushrooming
U
بسرعت رویاندن
mushroomed
U
بسرعت رویاندن
mushroom
U
بسرعت رویاندن
fleet
U
بسرعت گذشتن
snipping
U
بسرعت قاپیدن
at a great rat
U
بسرعت زیاد
snip
U
بسرعت قاپیدن
sweep
U
بسرعت گذشتن از
skyrockets
U
بسرعت بالابردن
fleets
U
بسرعت گذشتن
whish
U
بسرعت گذشته
dash
U
بسرعت رفتن
dashed
U
بسرعت رفتن
skyrocketed
U
بسرعت بالابردن
skyrocketing
U
بسرعت بالابردن
snipped
U
بسرعت قاپیدن
air picket
U
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
churchills v to moscow
U
مسافرت چرچیل به مسکو
yachting
U
مسافرت با قایق تفریحی
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
sail
U
مسافرت با قایق بادی
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
To travel night and day .
U
شب وروز مسافرت کردن
Get ready for the journey(trip)
U
برای مسافرت حاضر شو
camel
U
مسافرت کردن باشتر
port
U
مامن مبدا مسافرت
train journey from ... over ... to ...
U
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
package tour
U
مسافرت بسته بندی
package holiday
U
مسافرت بسته بندی
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
camels
U
مسافرت کردن باشتر
holiday by the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
trial trip
U
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
traversabel
U
سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
campaigns
U
مسافرت درداخل کشور
travelogue
U
سخنرانی درباره مسافرت
campaigned
U
مسافرت درداخل کشور
travelogs
U
سخنرانی درباره مسافرت
campaign
U
مسافرت درداخل کشور
campaigning
U
مسافرت درداخل کشور
travelogues
U
سخنرانی درباره مسافرت
air scout
U
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic
U
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
streak
U
بسرعت حرکت کردن
jink
U
بسرعت حرکت کردن
jink
U
بسرعت چرخ زدن
mushrooming
U
بسرعت ایجاد کردن
dashed
U
بسرعت انجام دادن
streaks
U
بسرعت حرکت کردن
mushrooms
U
بسرعت ایجاد کردن
dash
U
بسرعت انجام دادن
light out
U
بسرعت ترک کردن
streaking
U
بسرعت حرکت کردن
streaked
U
بسرعت حرکت کردن
dashes
U
بسرعت انجام دادن
vamoose
U
بسرعت عازم شدن
scurried
U
بسرعت حرکت دادن
sonic
U
وابسته بسرعت صوت
dart
U
بسرعت حرکت کردن
darted
U
بسرعت حرکت کردن
scrams
U
بسرعت دور شدن
scram
U
بسرعت دور شدن
snowballs
U
بسرعت زیاد شدن
snowballing
U
بسرعت زیاد شدن
snowballed
U
بسرعت زیاد شدن
snowball
U
بسرعت زیاد شدن
darting
U
بسرعت حرکت کردن
hand over fist
U
بسرعت وبمقدار زیاد
scurry
U
بسرعت حرکت دادن
scurrying
U
بسرعت حرکت دادن
scurries
U
بسرعت حرکت دادن
full drive
U
بسرعت هرچه تمامتر
swooping
U
بسرعت پایین امدن
course
U
بسرعت حرکت دادن
coursed
U
بسرعت حرکت دادن
swooped
U
بسرعت پایین امدن
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
quick freeze
U
بسرعت سرد کردن
courses
U
بسرعت حرکت دادن
mushroomed
U
بسرعت ایجاد کردن
swoops
U
بسرعت پایین امدن
mushroom
U
بسرعت ایجاد کردن
whomp up
U
بسرعت تهیه کردن
swoop
U
بسرعت پایین امدن
We have a long journey before us .
U
مسافرت طولانی در پیش داریم
roadability
U
راهواری قابل مسافرت در جاده
riding
U
گردش و مسافرت لنگر گاه
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
booms
U
بسرعت درقیمت ترقی کردن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com