English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (8240 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
travel U مسافرت
traveled U مسافرت
travels U مسافرت
locomotion U مسافرت
journey U مسافرت
journeyed U مسافرت
journeying U مسافرت
journeys U مسافرت
tour U مسافرت
toured U مسافرت
touring U مسافرت
tours U مسافرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the incidents of a journey U رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trips U مسافرت مسافرت کردن
tripped U مسافرت مسافرت کردن
trip U مسافرت مسافرت کردن
visit U مسافرت معاینه
peregrination U مسافرت دور
visited U مسافرت معاینه
peregrinations U مسافرت دور
royal progress U مسافرت شاهانه
trip ticket U بلیط مسافرت
walkabout U مسافرت پیاده
hitchhike U مسافرت مفتی
walkabouts U مسافرت پیاده
river trip U مسافرت رودخانه ای
dromomania U جنون مسافرت
passport U اجازه مسافرت
passports U اجازه مسافرت
visits U مسافرت معاینه
jaunt U مسافرت کوچک
jaunts U مسافرت کوچک
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
train journey from ... over ... to ... U مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
trial trip U مسافرت ازمایشی یا امتحانی
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
To travel night and day . U شب وروز مسافرت کردن
package holiday U مسافرت بسته بندی
package tour U مسافرت بسته بندی
holiday at the seaside [British] U مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British] U مسافرت کنار دریا
all-expense tour U مسافرت بسته بندی
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
campaigns U مسافرت درداخل کشور
sail U مسافرت با قایق بادی
sailed U مسافرت با قایق بادی
yachting U مسافرت با قایق تفریحی
camels U مسافرت کردن باشتر
sailings U مسافرت با قایق بادی
camel U مسافرت کردن باشتر
port U مامن مبدا مسافرت
churchills v to moscow U مسافرت چرچیل به مسکو
campaigning U مسافرت درداخل کشور
campaign U مسافرت درداخل کشور
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
campaigned U مسافرت درداخل کشور
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
roadability U راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us . U مسافرت طولانی در پیش داریم
waybill U خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
riding U گردش و مسافرت لنگر گاه
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
mal de mer U سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
commute U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile U طول راه مسافرت به حسب میل
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
astronautics U مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
itinerate U سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
stow away U مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
I travel tomorrow [afternoon] . U من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
commuting U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
flying U بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
How long does the crossing take? U چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship U بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
traveled U سفر کردن مسافرت کردن
travel U سفر کردن مسافرت کردن
travels U سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com