Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
isoclinic wing
U
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
longitudinal dihedral
U
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
bombing angle
U
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
terrain avoidance
U
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
atmospheric braking
U
کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
downwash
U
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
variable incidence
U
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
variable pitch
U
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
fixed reticle
U
تار موی ثابت زاویه یاب
control surface angle
U
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
radio bearing
U
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
alar
U
بالی
alary
U
بالی
dealation
U
بی بالی
real box wing
U
بالی با سه تیرک
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
parasol wing
U
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
low mid wing
U
بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
finner
U
بالی که مانند ماهی برپشت پردارد
interlacing arches
U
طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
basket hanger
U
بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
engramme
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
holdover
U
شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم میماند
holdovers
U
شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم میماند
posterestante
U
پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
goldbeater
U
حشره قاب بالی که رنگ سبز مسی دارد
biconvex
U
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
graduated circle of an alidade
U
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
grivation
U
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
entering angle
U
زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence
U
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose
U
زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of rotation
U
زاویه دوران زاویه چرخش
declination
U
زاویه انحراف زاویه میل
loss angle
U
زاویه تلف زاویه تلفات
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
angle offset method
U
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
U
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
U
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
collision
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
apogee
U
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
U
زاویه راسی هدف زاویه راسی
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
grid magnatic angle
U
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
criss-crossing
U
برخورد
attitudes
U
برخورد
criss-crosses
U
برخورد
strikingly
U
برخورد
criss-crossed
U
برخورد
reception
U
برخورد
osculation
U
برخورد
conflicted
U
برخورد
contacts
U
برخورد
ill favored
U
بد برخورد
contacting
U
برخورد
contacted
U
برخورد
contact
U
برخورد
conflicts
U
برخورد
receptions
U
برخورد
attitude
U
برخورد
conflict
U
برخورد
criss-cross
U
برخورد
clash
U
برخورد
incidence
U
برخورد
strike
U
برخورد
strikes
U
برخورد
impacts
U
برخورد
appulse
U
برخورد
tangency
U
برخورد
collision
U
برخورد
impact
U
برخورد
striking
U
برخورد
stop
U
برخورد
approach
U
برخورد
intersects
U
برخورد
approaches
U
برخورد
approached
U
برخورد
intersected
U
برخورد
intersect
U
برخورد
confliction
U
برخورد
clashes
U
برخورد
collisions
U
برخورد
stops
U
برخورد
clashed
U
برخورد
stopping
U
برخورد
stopped
U
برخورد
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
take the blade
U
برخورد شمشیرها
impact
U
برخورد کردن
affable
U
خوش برخورد
impacts
U
برخورد کردن
unsporting conduct
U
برخورد ناجوانمردانه
zone of contact
U
محل برخورد
impact test
U
ازمون برخورد
inelastic collision
U
برخورد ناکشسان
meeter
U
برخورد کننده
probability of collision
U
احتمال برخورد
touche
U
اعلام برخورد
greets
U
درود برخورد
osculate
U
برخورد کردن
intersection point
U
محل برخورد
greet
U
درود برخورد
greeted
U
درود برخورد
crossing point
U
محل برخورد دو خط
collision rate
U
میزان برخورد
collision rate
U
نرخ برخورد
collision rate
U
سرعت برخورد
conflict of interest
U
برخورد منافع
conflux
U
همریزگاه برخورد
knock-ups
U
برخورد کردن
knock-up
U
برخورد کردن
knock up
U
برخورد کردن
collision frequency
U
فراوانی برخورد
crossing points
U
محل برخورد دو خط
contiguity
U
برخورد تماس
tilts
U
منازعه برخورد
tilted
U
منازعه برخورد
tilt
U
منازعه برخورد
meet
U
برخورد کردن
meets
U
برخورد کردن
affects
U
احساسات برخورد
affect
U
احساسات برخورد
coincidences
U
تطبیق برخورد
coincidence
U
تطبیق برخورد
collision energy
U
انرژی برخورد
effective collision
U
برخورد موثر
elastic collision
U
برخورد کشسان
jct
U
محل برخورد
impact factor
U
ضریب برخورد
impact force
U
نیروی برخورد
chatters
U
برخورد کردن
fall on
<idiom>
U
برخورد (بامشکلات)
chattering
U
برخورد کردن
accessible
U
خوش برخورد
chattered
U
برخورد کردن
My pride was wounded ( hurt) .
U
به غیرتم برخورد
chatter
U
برخورد کردن
impact hardness
U
سختی برخورد
impact parameter
U
پارامتر برخورد
impact sound
U
صدای برخورد
impact strength
U
استحکام برخورد
impact effect
U
اثر برخورد
head oncollision
U
برخورد رویاروی
head on collision
U
برخورد رودررو
electron impact
U
برخورد الکترونها
tolerating
U
برخورد هموارکردن
tolerates
U
برخورد هموارکردن
tolerated
U
برخورد هموارکردن
tolerate
U
برخورد هموارکردن
elastic collision
U
برخورد الاستیک
maladdress
U
برخورد بد ترک ادب
absence of blade
U
عدم برخورد شمشیرها
smashes
U
برخورد خرد کردن
smash
U
برخورد خرد کردن
noncontact sports
U
ورزشهای بدون برخورد
chatter
U
ضربه زدن برخورد
inelastic cross section
U
مقطع برخورد ناکشسان
snag
U
بمانعی برخورد کردن
he was provoked by my words
U
سخنان من باو برخورد
chatters
U
ضربه زدن برخورد
collision of the second kind
U
برخورد نوع دوم
chattering
U
ضربه زدن برخورد
chattered
U
ضربه زدن برخورد
snags
U
بمانعی برخورد کردن
snagging
U
بمانعی برخورد کردن
meeting
U
اتصال برخورد میتینگ
meetings
U
اتصال برخورد میتینگ
collision of the first kind
U
برخورد نوع اول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com