Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commissure
U
بافت عصبی رابط
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
principal line
U
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
frontal
U
قدامی
anterior
U
قدامی
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
ventral root
U
ریشه قدامی
frontal lobe
U
لب قدامی مغز
premedial
U
واقع در نیمه قدامی
premedian
U
واقع در نیمه قدامی
frontal lobe
U
قسمت قدامی دونیمکره مخ
endbrain
U
جلوترین قسمت قدامی مغز
prothorax
U
قسمت قدامی سینه حشره
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
acron
U
قسمت قدامی حیوانات بنددار
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
forequarter
U
ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
olivary body
U
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interface
U
رابط
copulative
U
رابط
connector
U
رابط
interfaces
U
رابط
liaisons
U
رابط
liaison
U
رابط
internuncial
U
رابط
connective
U
رابط
fitting
U
رابط
wiring connector
U
رابط
go between
U
رابط
point of intersection
U
رابط
link
U
رابط
adapter
U
رابط
bay
U
پل رابط در پل شناور
connector switch
U
کلید رابط
bayed
U
پل رابط در پل شناور
standard interface
U
رابط استاندارد
baying
U
پل رابط در پل شناور
bays
U
پل رابط در پل شناور
connector plug
U
دوشاخه رابط
trunk line
U
رابط ترانک
connecting cable
U
کابل رابط
connecting rod
U
میله رابط
connecting tube
U
لوله رابط
box connector
U
رابط جعبه
serial interface
U
رابط سری
bent adaptor
U
رابط خمیده
journal
U
شفت رابط
journals
U
شفت رابط
centronics interface
U
رابط موازی
continuity equation
U
رابط پیوستگی
fuse link
U
رابط فیوز
ground liaison
U
رابط زمینی
link
U
شاخه رابط
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
high line
U
پل رابط اصلی
logical connector
U
رابط منطقی
logical connective
U
رابط منطقی
link chain
U
زنجیر رابط
link belt
U
تسمه رابط
liaison officer
U
افسر رابط
lamp connector
رابط لامپ
internuncio
U
رابط پیک
leads
U
رابط برق
lead
U
رابط برق
internuncial neuron
U
نورون رابط
interneuron
U
نورون رابط
inductor hose
U
لوله رابط
interface card
U
کارت رابط
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
lead in wire
U
سیم رابط
cylinderical fit
U
رابط استوانهای
edge connector
U
رابط لبه
push rod
U
میله رابط
push rod
U
میل رابط
enlarging adapter
U
رابط فزاینده
fuse wire
U
رابط فیوز
connections
U
میلههای رابط
reducing adaptor
U
رابط کاهنده
parallel interface
U
رابط موازی
patch cord
U
سیم رابط
feeder canal
U
نهر رابط
reducer
U
لوله رابط
machine address
U
محل یک شی در رابط ه با مبدا
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
air liaison officer
U
افسر رابط هوایی
crawl trench
U
خطوط رابط سنگرها
intervening variable
U
متغیر فرضی رابط
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
flared fitting
U
رابط قیفی شکل
artillery liaison officer
U
افسر رابط توپخانه
battery connector
U
رابط پیل باتری
cell connector
U
رابط پیل باتری
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
command liaison
U
شبکه رابط یکان
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
expression
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
expressions
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaised
U
رابط نظامی بودن
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
liaise
U
رابط نظامی بودن
dry cell connector
U
رابط پیل خشک
liaises
U
رابط نظامی بودن
liaising
U
رابط نظامی بودن
test lead
U
رابط برق ازمایش
switch position
U
موضع رابط دفاعی
relay post
U
پست رابط ستون
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
interfaces
U
وصل کردن از طریق رابط
api
U
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
interface
U
وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
air transport liaison officer
U
افسر رابط ترابری هوایی
cylinderical limit gage
U
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
cross bleed
U
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
crawl trench
U
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
ditched
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
floating
U
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
ditches
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditch
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc
U
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
knit goods
U
کش بافت
texture
U
بافت
of a loose textture
U
شل بافت
grain
U
بافت
textures
U
بافت
fiber
U
بافت
of a loose texture
U
شل بافت
gold tisane
U
زر بافت
loose texture
U
بافت شل
neurine
U
بافت پی
tissues
U
بافت
tissue
U
بافت
context
U
بافت
knitted
U
بافت
contexture
U
بافت
contexts
U
بافت
relations between load, shear and moment
U
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram
U
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative
U
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface
U
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
vascular tissue
U
بافت اوندی
nerve tissue
U
بافت عصبی
sennet
U
بافت حصیری
welknit
U
خوش بافت
selvedge
U
گرد بافت
necrosis
U
بافت مردگی
soil texture
U
بافت خاک
stroma
U
بافت نمدی
vascular tissue
U
بافت هادی
texture of soil
U
بافت خاک
weave
U
ساختن بافت
knit goods
U
کالای کش بافت
selvage
U
گرد بافت
slit weave
U
بافت چاکدار
slip
U
خطا در بافت
phloem
U
بافت لیفی
plain weave
U
بافت ساده
plain weave
U
بافت حصیری
knotless
U
بافت شل و آزاد
knotless
U
بافت تقلبی
flat weave
U
تخت بافت
interlocking
U
بافت با قلاب
style
U
سبک بافت
texture
U
ترکیب بافت
direction
U
سمت بافت
sclerenchyma
U
بافت زنبوری
xylem
U
بافت چوبی
close-knit
U
ریز بافت
chain stitch
بافت زنجیری
basket-weave
U
بافت حصیری
stroma
U
بافت بنیادی
typical
<adj.>
U
بافت عادی
basket weave
U
بافت حصیری
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
weaving draft
U
نقشه بافت
in vivo
U
بافت زنده
homespun
U
بافت خانگی
adipose tissue
U
بافت چربی
biopsy
U
بافت برداری
hand knitted
U
دست بافت
cellular tissue
U
بافت زنبوری
grosses
U
درشت بافت
hand knife
U
خوش بافت
grosser
U
درشت بافت
collenchyma
U
بافت کلانشیم
grossed
U
درشت بافت
gross
U
درشت بافت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com