English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
apace U باسرعت زیاد
full tilt U باسرعت زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
Other Matches
in two shakes of a lamb's tail <idiom> U باسرعت
speeds U باسرعت راندن
amain U باسرعت کامل
lickety split U باسرعت وتعجیل
speeding U باسرعت راندن
speed U باسرعت راندن
swift U فرز باسرعت
swifter U فرز باسرعت
swifts U فرز باسرعت
swiftest U فرز باسرعت
cursory U باسرعت وبیدقتی
skeet U باسرعت حرکت کردن
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
zips U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zip U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipping U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipped U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
klystron U لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
plaguily U زیاد
intense U زیاد
overmuch U زیاد
ranksack U زیاد
mickle U زیاد
too U زیاد
plethoric U زیاد
fulsome U زیاد
mickle or muckle U زیاد
muckle U زیاد
large adv U زیاد
not a lettle U زیاد
no end of U زیاد
over and above U زیاد
effusively U زیاد
superabundant U زیاد
in quantities U زیاد
great- U زیاد
great U زیاد
extensive U زیاد
rife U زیاد
highly U زیاد
copious U زیاد
heartbreak U غم زیاد
much U زیاد
widest U زیاد
wider U زیاد
wide U زیاد
greatly U زیاد
profusely U زیاد
profoundly U زیاد
greatest U زیاد
late U زیاد
in excess U زیاد
immane U زیاد
populous U زیاد
numerous U زیاد
heavily U زیاد
heart break U غم زیاد
excessive U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
egregiously U زیاد
outrageously U زیاد
vastly U زیاد
extortionate U زیاد
extortionary U زیاد
many U زیاد
very U زیاد
highs U زیاد
high U زیاد
supererogatory U زیاد
tremendously U زیاد
hugely U زیاد
overly U زیاد
intensively U زیاد
swingeing U زیاد
too much U زیاد
intensely U زیاد
mortally U زیاد
glaring U زیاد
immoderate U زیاد
thick U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
widely U زیاد
highest U زیاد
thicker U زیاد
to a large extent U زیاد
thickest U زیاد
squeamishly U زیاد
generous U زیاد
squeamishness U زیاد
hell-bent U زیاد خمیده
an abrupt place U با سراشیبی زیاد
so much <idiom> U مقدار زیاد
hell bent U زیاد خمیده
aggrandise U زیاد شدن
far U زیاد خیلی
agreat d. of trouble U دردسر زیاد
alto relievo U برجستگی زیاد
accretive U زیاد شونده
amplitude U فاصلهء زیاد
an abundance of U مقدار زیاد
diaphoresis U عرق زیاد
diuresis U ادرار زیاد
scare the daylights out of someone <idiom> U ترس زیاد
eclat U سروصدا زیاد
excessive eating U خوردن زیاد
excessive love U دوستی زیاد
exquisite taste U سلیقه زیاد
exuberantly U بفراوانی زیاد
fervidity U گرمی زیاد
fervidness U گرمی زیاد
finicality U خودارایی زیاد
desudation U خوی زیاد
desudation U عرق زیاد
at a great penny worth U به بهای زیاد
at a great rat U بسرعت زیاد
at long intervals U بفواصل زیاد
augmenter U زیاد کننده
bad nip U تای زیاد
boisterously U باصدای زیاد
carnosity U گوشت زیاد
consumedly U بطور زیاد
d. haste U شتاب زیاد
dense ignorance U نادانی زیاد
deprecation U افهاربیمیلی زیاد
floridly U با ارایش زیاد
overload U زیاد پر کردن
swarms U دسته زیاد
quaff U زیاد نوشیدن
quaffed U زیاد نوشیدن
quaffing U زیاد نوشیدن
quaffs U زیاد نوشیدن
superannuated U زیاد کهنه
manifold U بسیار زیاد
high relief U برجستگی زیاد
terror U ترس زیاد
terrors U ترس زیاد
swarmed U دسته زیاد
swarm U دسته زیاد
multiplying U زیاد شدن
overloaded U زیاد پر کردن
overloads U زیاد پر کردن
lots U خیلی زیاد
torrid U زیاد گرم
oodles U خیلی زیاد
multiplied U زیاد شدن
multiplies U زیاد شدن
multiply U زیاد شدن
extravagantly U با افراط زیاد
on a grand scale <adv.> U به مقدار زیاد
increase U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
increases U زیاد کردن
queasy U زیاد دقیق
booster U زیاد کننده
my grief was intensified U غصه من زیاد
desperation U نومیدی زیاد
extreme U خیلی زیاد
downpour U بارندگی زیاد
downpours U بارندگی زیاد
wide apart U زیاد از هم جدا
boosters U زیاد کننده
so many U انیقدر زیاد
overdrssed U زیاد اراسته
overlabour U زیاد کارکردن
overmoke U زیاد سیگارکشیدن
overrider U حق دلالی زیاد
overstock U زیاد پر کردن
overvoltage U فشار زیاد
overwrite U زیاد نوشتن
particularity U دقت زیاد
superrabundant U خیلی زیاد
superrabundant U زیاد فراوان
swingeing damages U خسارات زیاد
overbusy U زیاد مشغول
overburdensome U زیاد سنگین
onding U بارندگی زیاد
over anxiety U دل واپسی زیاد
over anxious U زیاد دل واپس
over blow U زیاد دمیدن
over confident U زیاد مطمئن
over estimate U زیاد براوردکردن
over issue U زیاد انتشاردادن
over ripe U زیاد رسیده
overblown steel U فولاد با دم زیاد
tabes U لاغری زیاد
polymathy U دانش زیاد
polyphagia U اشتهای زیاد
subtility U دقت زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com