Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
curtain call
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
curtain calls
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scene
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scenes
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
greenroom
U
شایعات رایج بین هنرپیشگان
greenrooms
U
شایعات رایج بین هنرپیشگان
theater
U
صحنه عملیات صحنه
lay figure
آدم چوبی و بند بند که هنرپیشگان بکار میبرند
dramatis personae
U
بازیگران نمایشنامه هنرپیشگان نمایشنامه
recoveries
U
بازگشت
returns
U
بازگشت
returning
U
بازگشت
hark back
U
بازگشت
flyback
U
بازگشت
recursion
U
بازگشت
recovery
U
بازگشت
recess
U
بازگشت
relapsing
U
بازگشت
relapses
U
بازگشت
relapsed
U
بازگشت
relapse
U
بازگشت
returned
U
بازگشت
recession
U
بازگشت
regression
U
بازگشت
adverence
U
بازگشت
recessions
U
بازگشت
reversion
U
بازگشت
return
U
بازگشت
recesses
U
بازگشت
come back
U
بازگشت بازیگر
irreversible
U
بازگشت ناپذیر
electron recoil
U
بازگشت الکترون
return account
U
حساب بازگشت
regression
U
بازگشت به گذشته
charring
U
کردن بازگشت
char
U
کردن بازگشت
chars
U
کردن بازگشت
repatriating
U
بازگشت به وطن
returnees
U
بازگشت کننده
chare
U
کردن بازگشت
cannot
U
بازگشت شود به کن
carriage return
U
بازگشت نورد
returnee
U
بازگشت کننده
repatriate
U
بازگشت به وطن
return to zero
U
بازگشت به صفر
repatriated
U
بازگشت به وطن
come around
U
بازگشت کردن به
repatriates
U
بازگشت به وطن
line of retreat
U
خط بازگشت یکانها
returning
U
اعاده بازگشت
returns
U
اعاده بازگشت
returned
U
اعاده بازگشت
return
U
اعاده بازگشت
return key
کلید بازگشت
return to zero
U
با بازگشت به صفر
retrace time
U
دوره بازگشت
references
U
بازگشت مرجع
retrace interval
U
دوره بازگشت
homing pigeon
U
بازگشت کبوتر
reference
U
بازگشت مرجع
retrace period
U
دوره بازگشت
cr
U
بازگشت نورد
return address
U
نشانی بازگشت
repercussions
U
بازگشت پسزنی
rz
U
بازگشت به صفر
reversibility
U
بازگشت پذیری
recursivity
U
خاصیت بازگشت
reentry point
U
نقطه بازگشت
return interval
U
دوره بازگشت
homing pigeons
U
بازگشت کبوتر
reversible figures
U
شکلهای بازگشت پذیر
regression
U
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
U
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
U
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
ball return
U
بازگشت گوی بولینگ
non return to zero
U
بدون بازگشت به صفر
nrz
U
بدون بازگشت به صفر
payoff period
U
دوره بازگشت سرمایه
payout period
U
دوره بازگشت سرمایه
recidivation
U
بازگشت به تکرار جنایات
kickback power supply
U
توان اور بازگشت
flyback power supply
U
توان اور بازگشت
recidivism
U
بازگشت به تکرار جنایات
activate
U
بازگشت بازیگر به زمین
reversible perspective
U
نمای بازگشت پذیر
non renewable resource
U
منبع بازگشت ناپذیر
referred
U
فرستادن بازگشت دادن
reference
U
کتاب بس خوان بازگشت
activating
U
بازگشت بازیگر به زمین
references
U
کتاب بس خوان بازگشت
activates
U
بازگشت بازیگر به زمین
activated
U
بازگشت بازیگر به زمین
refers
U
فرستادن بازگشت دادن
refer
U
فرستادن بازگشت دادن
recurrent
U
راجعه بازگشت کننده
arenas
U
صحنه
stages
U
صحنه
stage
U
صحنه
frame
U
صحنه
arena
U
صحنه
ball retour track
U
مسیر بازگشت گوی بولینگ
irretrievable
U
آنچه قابل بازگشت نیست
pictured
U
دیدن شی یا صحنه
picture
U
دیدن شی یا صحنه
frame frequency
U
بسامد صحنه
pictures
U
دیدن شی یا صحنه
intratheater
U
در داخل صحنه
campaigns
U
صحنه نبرد
miseenscene
U
صحنه سازی
campaigning
U
صحنه نبرد
campaigned
U
صحنه نبرد
campaign
U
صحنه نبرد
picturing
U
دیدن شی یا صحنه
primal scene
U
صحنه اغازین
scenarist
U
صحنه ارا
scene of action
U
صحنه عملیات
setting
U
صحنه واقعه
shipboard
U
صحنه کشتی
theater of operations
U
صحنه عملیات
stage door
U
در عقب صحنه
stage doors
U
در عقب صحنه
settings
U
صحنه واقعه
Behind the scene.
U
پشت صحنه
proscenium
U
پیش صحنه
stages
U
در صحنه فاهرشدن
proscenium
U
صحنه نمایش
stages
U
صحنه نمایش
histrionics
U
صحنه سازی
scenery
U
صحنه سازی
prosceniums
U
صحنه نمایش
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage
U
صحنه نمایش
field of honor
U
صحنه دوئل
cockpits
U
صحنه تئاتر
prosceniums
U
پیش صحنه
cockpit
U
صحنه تئاتر
ring
U
صحنه ورزش
stage fright
U
صحنه هراسی
repatriating
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulates
U
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulated
U
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate
U
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriates
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriate
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
bullring
U
صحنه یامیدان گاوبازی
The scen of a bloody (great) battle.
U
صحنه نبرد خونین
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
proscenium
U
جلو صحنه پیشگاه
bullrings
U
صحنه یامیدان گاوبازی
theatricalize
U
بروی صحنه اوردن
stagestruck
U
عاشق صحنه نمایش
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
to shiftthe scene
U
عوض کردن صحنه
prosceniums
U
جلو صحنه پیشگاه
settings
U
گیرش صحنه پردازی
stagestruck
U
مسحور صحنه شده
props
U
اثاثیه صحنه نمایش
onstage
<adj.>
<adv.>
U
روی صحنه
[تئاتر]
shambles
U
قتلگاه صحنه کشتار
open board
U
صحنه خلوت شطرنج
drop curtain
U
پرده جلو صحنه
intratheater
U
داخل صحنه عملیات
setting
U
گیرش صحنه پردازی
exeunt
U
صحنه را ترک گفتن
field buying
U
خریددر صحنه جنگ
stagehand
U
کارگردان پشت صحنه
stagehands
U
کارگردان پشت صحنه
walkabouts
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
holdup
U
بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
walkabout
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
reconversion
U
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
To enter the arena of bloody politics.
U
وارد صحنه سیاست شدن
upstaging
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
parquet
U
محل ارکسترنمایش پایین صحنه
It was the usual scene.
U
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater in the round
U
تماشاخانه دارای صحنه مدور
miseenscene
U
کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
upstages
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaged
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
by-play
U
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
return to base
U
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
to launch a product with much fanfare
U
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
[extreme]
right-wing scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
far-right extremist scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
spotlighting
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlights
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighted
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlight
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
forestage
U
قسمت جلو امده صحنه نمایش
fly gallery
U
قسمت برامده کنار صحنه تاتر
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com