English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ness on his part U این بیشتر بواسطه کمرویی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gingerly U با کمرویی
timidly U با کمرویی
shyness U کمرویی
bashfulness U کمرویی
diffidently U با کمرویی
self consciousness U کمرویی
shamefacedness U کمرویی
sheepishness U کمرویی
shamefacelly U با کمرویی
timidnessd U کمرویی
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
demur U کمرویی کردن
demurring U کمرویی کردن
demurs U کمرویی کردن
demurred U کمرویی کردن
timidity U کمرویی ترسویی
timidness U کمرویی ترسویی
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
they fought with courage U از =بواسطه
in d.of U بواسطه
frae U بواسطه
by of U بواسطه
by U از بواسطه
from U بواسطه
for U بواسطه
on account of U بواسطه
through U بواسطه
because of U بواسطه
in right of his wife U بواسطه
for the sake of money U بواسطه پول
out of U در خارج بواسطه
thru U بخاطر بواسطه
out-of- U در خارج بواسطه
through U بواسطه سرتاسر
it is because U بواسطه انست که
photobiotic U زنده بواسطه نور
ipso jure U بواسطه خود قانون
seaworn U ساییده بواسطه دریا
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
ipso facto U بواسطه خود عمل
emprosthotonos U پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
ipso facto U بواسطه ماهیت خود فعل
forlackof shoes U بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
to blunder away U بواسطه سوء اداره تلف کردن
to strain under a load U درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
land sick U کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
taeniasis U بدی مزاج بواسطه کرم کدو
to grudge to do a thing U بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
to invalid a soldier home U سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
men of light and leading U مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
mithridatism U مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
to freshen rope U جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
further U بیشتر
furthers U بیشتر
as much as possible U هر چه بیشتر
as early aspossible U هر چه بیشتر
more U بیشتر
furthered U بیشتر
large adv U بیشتر
furthering U بیشتر
more than U بیشتر از
the more U بیشتر
mainly U بیشتر
the more better the best U هر چه بیشتر
rather U بیشتر
more and more U هی بیشتر
principally U بیشتر
for the most part U بیشتر
it is mostly iron U بیشتر
mostly U بیشتر
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
the many U بیشتر مردم
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
more and more U بیشتر ازبیشتر
to overcomein number U بیشتر بودن از
most of them U بیشتر انها
no more U نه دیگر [بیشتر]
no longer U نه بیشتر [زمانی]
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
surviver U بیشتر عمرکننده
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
outstand U بیشتر ایستادن
outsit U بیشتر نشستن از
by superir wisdom U با خرد بیشتر
the most that i can do U بیشتر انها
oddson U بیشتر محتمل
nine times out ten U بیشتر اوقات
most people U بیشتر مردم
majoring U بیشتر اعظم
majored U بیشتر اعظم
major U بیشتر اعظم
rather ... than U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
multichannel U با بیشتر از یک کانال
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
hypercard U یات بیشتر
in the main U بیشتر اصلا
better part U قسمت بیشتر
outshine U بیشتر درخشیدن
outshines U بیشتر درخشیدن
outshone U بیشتر درخشیدن
better U نیکوتر بیشتر
over crowding U بیشتر باشد
outshining U بیشتر درخشیدن
further information U آگاهی بیشتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
overlive U بیشتر زنده بودن از
outwork U بیشتر کار کردن از
full drive U باشتاب هرچه بیشتر
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
outwalk U بیشتر راه رفتن از
outwear U بیشتر دوام کردن
extensive cultivation U کار وسرمایه بیشتر
as soon as possible U بزودی هرچه بیشتر
norther U بیشتر بطرف شمال
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
outstand U بیشتر تحمل کردن
he makes most noise U او از همه بیشتر صدا یا
outlive U بیشتر دوام اوردن
outliving U بیشتر زنده بودن از
outliving U بیشتر دوام اوردن
outbidded U بیشتر توپ زدن از
outbids U بیشتر توپ زدن از
outlives U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر دوام اوردن
outlived U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر دوام اوردن
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlast U بیشتر طول کشیدن از
outvoting U بیشتر رای بردن از
outvotes U بیشتر رای بردن از
outvoted U بیشتر رای بردن از
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
outvote U بیشتر رای بردن از
outlasting U بیشتر طول کشیدن از
outbid U بیشتر توپ زدن از
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
ahead U دارای امتیاز بیشتر
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
outbidding U بیشتر توپ زدن از
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
outlasted U بیشتر طول کشیدن از
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlasts U بیشتر طول کشیدن از
like nowhere else <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
at full speed U با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
multi U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranium U دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It does more harm than good . U ضررش از نفعش بیشتر است
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic U دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi- U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
loved i nothonour more U اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
queues U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
composer U آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
man up U بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
centuries U 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
century U 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
queued U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
queue U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
More money is not the answer to this problem. U پول بیشتر حل این مسئله نیست.
to jackknife truck-trailers U تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
more frequently than ever <adv.> U نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
queueing U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
compound parry U دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
operator U انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
operators U انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
accuracy U هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
excess cover treaty U قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
supercharger U دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
parlour maid U کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
supercharged U موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
as if to add insult to injury <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com