Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ballyhoo
U
اگهی پر سرو صدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
publicised
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizing
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
Other Matches
proclamations
U
اگهی
tickets
U
اگهی
acknowledgement
U
اگهی
acknowledgements
U
اگهی
proclamation
U
اگهی
announcement
U
اگهی
caveats
U
اگهی
caveat
U
اگهی
poster
U
اگهی
posters
U
اگهی
announcements
U
اگهی
infore
U
اگهی به
indigitation
U
اگهی
indiction
U
اگهی
acknowledgments
U
اگهی
affiche
U
اگهی
noticing
U
اگهی
Annunciation
U
اگهی
notices
U
اگهی
noticed
U
اگهی
warning
U
اگهی
ticket
U
اگهی
advertisements
U
اگهی
notice
U
اگهی
warnings
U
اگهی
forewarning
U
پیش اگهی
previous notice
U
پیش اگهی
assertion
U
بیانیه اگهی
pin up
U
الصاق اگهی
advertises
U
اگهی دادن
advertisements
U
اگهی تبلیغاتی
advertize
U
اگهی دادن
obituary
U
اگهی در گذشت
handbills
U
اگهی دستی
bans
U
اگهی احضار
banning
U
اگهی احضار
ban
U
اگهی احضار
announcing
U
اگهی دادن
announces
U
اگهی دادن
announced
U
اگهی دادن
obituaries
U
اگهی در گذشت
advertised
U
اگهی دادن
annunciate
U
اگهی دادن
announce
U
اگهی دادن
advertisement
U
اگهی تبلیغاتی
fly bill
U
اگهی دستی
gazette
U
اعلان و اگهی
billsticker
U
اگهی چسبان
handbill
U
اگهی دستی
inform
U
اگهی دادن
pin-up
U
چسبانیدن اگهی
pin-up
U
الصاق اگهی
pin-ups
U
الصاق اگهی
informing
U
اگهی دادن
informs
U
اگهی دادن
pin-ups
U
چسبانیدن اگهی
proclamation
U
اگهی دادن
play bill
U
اگهی نمایش
proclamations
U
اگهی دادن
prospectuses
U
خلاصه اگهی
pin up
U
چسبانیدن اگهی
notice to mariner
U
اگهی دریایی
prospectus
U
خلاصه اگهی
warning order
U
دستور اگهی
prognosis
U
پیش اگهی
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
prognostic tests
U
ازمونهای پیش اگهی
to paste up a playbill
U
اگهی نمایش بدیوارزدن
reclame
U
اگهی اغراق امیز
flier
U
اگهی روی کاغذکوچک
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
bulletin
U
اگهی نامه رسمی
bulletins
U
اگهی نامه رسمی
fliers
U
اگهی روی کاغذکوچک
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
flyer
U
اگهی روی کاغذکوچک
flyers
U
اگهی روی کاغذکوچک
necrology
U
ثبت اموات اگهی فوت
exclaims
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
exclaim
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaimed
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
fly sheet
U
اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com