Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drop froge
U
اهنگری کردن حدیدهای اهنگری حدیدهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drop forging press
U
پرس اهنگری حدیدهای
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
forges
U
اهنگری کردن
forge
U
اهنگری کردن
smith
U
اهنگری کردن
die cast
U
ریختن حدیدهای
hot forge
U
اهنگری کردن گرم
hollow forge
U
اهنگری کردن مجوف
die burnishing
U
جلادهی یا پرداخت حدیدهای
die stamping
U
قالب گیری حدیدهای
die pressed part
U
بخش فشرده حدیدهای
die formed part
U
بخش قالبی حدیدهای
die form
U
شکل دادن حدیدهای
cold swage
U
اهنگری کردن در حالت سرد
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
die stamping press
U
پرس قالب گیری حدیدهای
rate of die casting
U
سرعت ریخته گری حدیدهای
die casting alloy
U
الیاژ ریخته گری حدیدهای
die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
smith's shop
U
اهنگری
smithies
U
اهنگری
smithcraft
U
اهنگری
forging
U
اهنگری
smithy
U
اهنگری
smithery
U
اهنگری
tuyere
U
دهانه دم اهنگری
forging burst
U
اهنگری انفجاری
buldozer
U
کوره اهنگری
forges
U
کوره اهنگری
stithy
U
دکان اهنگری
forging crack
U
اهنگری شکافی
forging grade steel
U
فولاد اهنگری
black smith, hand hammer
U
چکش اهنگری
furnace forge
U
اهنگری کورهای
buldozer
U
ماشین اهنگری
crucibles
U
بوته اهنگری
swage
U
سنبه اهنگری
vise
U
گیره اهنگری
black smiths, sledge hammer
U
پتک اهنگری
blanker
U
حدیده اهنگری
drop forging
U
اهنگری سقوطی
sledge
U
چکش اهنگری
sledges
U
چکش اهنگری
forgeability
U
قابلیت اهنگری
crucible
U
بوته اهنگری
forgeable
U
قابل اهنگری
smith's shop
U
کارگاه اهنگری
hot forging die
U
حدیده اهنگری گرم
smithy
U
فلز فروشی اهنگری
anvil block
U
سندان مخصوص اهنگری
smithies
U
فلز فروشی اهنگری
drop hammer die
U
حدیده اهنگری گرم
drop hammer
U
پتک خودکار اهنگری
forged steel
U
فولاد اهنگری شده
hot working brass
U
برنج قابل اهنگری
cold pressed forging
U
اهنگری فشاری سرد
open die forging
U
اهنگری حدیده ازاد
forge pig iron
U
اهن خام اهنگری
swage
U
قالب یا پرس اهنگری
drop press
U
پتک خودکار اهنگری
black smiths, top swage
U
قالب و سنبه اهنگری
forging
U
قطعه اهنگری کوره کاری
forge
U
ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
forges
U
ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
three square
U
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com