English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
assumed grid U شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
theoretical U فرضی
imaginary U فرضی
presumptive title U حق فرضی
assumptive U فرضی
supposed U فرضی
agonic line U خط فرضی
suppisitive U فرضی
suppositive U فرضی
suppositional U فرضی
phantom line U خط فرضی
hypothetial U فرضی
obligatory U فرضی
assumed U فرضی
hypothetic U فرضی
hypothetical U فرضی
an imaginary line U خط فرضی
presumptive U فرضی
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
implied trust U مسئولیت فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
suppositious U فرضی خیالی
presumption of death U موت فرضی
theoretical competition U رقابت فرضی
hypothetical case U دعوی فرضی
hypostatic U اصلی- فرضی
assumed azimuth U گرای فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
supposed death U موت فرضی
persumptive death U موت فرضی
presumed death U موت فرضی
notional income U درامد فرضی
presumptive title U سمت فرضی
dead reckoning U نقطه فرضی
dead reckoning U محل فرضی
line of scrimmage U خط فرضی تجمعی
assumed position U موضع فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی
assumed mean U میانگین فرضی
john done U اسم فرضی
hypothetical construct U سازه فرضی
arbitrary control U کنترل فرضی
supposedly U بطور فرضی
assumed name U نام فرضی
presumptive U فرضی احتمالی
supposition U فرضی انگاشتی
suppositions U فرضی انگاشتی
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
agonic line U خط فرضی روی نقشه
fictitious force U نیروی فرضی [فیزیک]
presumption of death decree U حکم موت فرضی
assumed grid U شبکه بندی فرضی
presumption of the death decree U حکم موت فرضی
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
rule of thumb U حساب تخمینی و فرضی
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
differential ballistic wind U باد بالیستیکی فرضی
hypothetico deductive method U روش فرضی- قیاسی
implied malice U سوء نیت فرضی
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
ideals U نمونه کامل فرضی
warrant of presumed death U حکم موت فرضی
intervening variable U متغیر فرضی رابط
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
ideal U نمونه کامل فرضی
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
arbitrary control U کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
It is quite a hypothetical case . U این یک قضیه کاملا" فرضی است
four yard line U خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
purpuric acid اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
data line U خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
bomb release line U خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
literal U واقعی
essential U واقعی
essentials U واقعی
virtual U واقعی
concrete U : واقعی
ex post U واقعی
ex post saving U واقعی
lifelike U واقعی
factual U واقعی
factually U واقعی
veracious U واقعی
McCoy U واقعی
righting U واقعی
righted U واقعی
right U واقعی
objectives U واقعی
positive U واقعی
card-carrying U واقعی
true life U واقعی
unfeigned U واقعی
veridical U واقعی
veritable U واقعی
actuals U واقعی
very U واقعی
real U واقعی
objective U واقعی
actual U واقعی
rhumb line U خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
actual cost U هزینه واقعی
actual price U قیمت واقعی
actual parameter U پارامتر واقعی
actual loss U زیان واقعی
actual self U خود واقعی
actual key U کلید واقعی
unreal U غیر واقعی
actual income U درامد واقعی
unrealistically U غیر واقعی
actual damage U خسارت واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
nominal U غیر واقعی
historical costs U هزینه واقعی
unrealistic U غیر واقعی
realize U واقعی کردن
life size U اندازه واقعی
life-size U اندازه واقعی
insubstantial U غیر واقعی
actual address U نشانی واقعی
actual load U بار واقعی
true north U شمال واقعی
practical U واقعی کارازموده
practicals U واقعی کارازموده
very U واقعی فعلی
down-to-earth U حقیقی واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
actualize واقعی کردن
actual velocity U سرعت واقعی
actual saving U پس انداز واقعی
actual expenses U مخارج واقعی
never-never U غیر واقعی
realizing U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
real memory U حافظه واقعی
realized U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
real income U درامد واقعی
realises U واقعی کردن
real fluid U سیال واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real costs U هزینههای واقعی
real capital U سرمایه واقعی
realised U واقعی کردن
real numbers U اعداد واقعی
execute U واقعی کردن
true complement U متمم واقعی
never-never land U غیر واقعی
genuine U واقعی حقیقی
real U واقعی موجود
truest U واقعی حقیقی
truer U واقعی حقیقی
true U واقعی حقیقی
airy-fairy U غیر واقعی
true vertical U قائم واقعی
true slump U نشست واقعی
true power U توان واقعی
true form U فرم واقعی
true complement U مکمل واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real mode U حالت واقعی
incidental expenses U هزینههای واقعی
actualize U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
out of pocket expenses U هزینه واقعی
implement U واقعی کردن
objective value U ارزش واقعی
make something happen U واقعی کردن
objective data U دادههای واقعی
put ineffect U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
jisen U مبارزه واقعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com