Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insurance
U
امتیاز مطمئن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
trustful
U
مطمئن
in the bag
<idiom>
U
مطمئن
safest
U
مطمئن
safes
U
مطمئن
safer
U
مطمئن
surer
U
مطمئن
surest
U
مطمئن
assured
U
مطمئن
confident
U
مطمئن
full hearted
U
مطمئن
safe
U
مطمئن
sure
U
مطمئن
ensure
U
مطمئن ساختن
insecure
U
غیر مطمئن
certifying
U
مطمئن کردن
certify
U
مطمئن کردن
certifies
U
مطمئن کردن
nail down
<idiom>
U
مطمئن بودن
secure
U
مطمئن استوار
secures
U
مطمئن استوار
self-confident
U
مطمئن به خود
trusts
U
مطمئن بودن
insurance
U
ذخیره مطمئن
trust
U
مطمئن بودن
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
to feel secure
U
مطمئن بودن
to feel secure
U
مطمئن شدن
supersub
U
ذخیره مطمئن
over confident
U
زیاد مطمئن
self confident
U
مطمئن بخود
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
safe life
U
عمر مطمئن
safe working load
U
بارکاری مطمئن
insuring
U
مطمئن ساختن
insures
U
مطمئن ساختن
assurer
U
مطمئن سازنده
assuror
U
مطمئن سازنده
ensuring
U
مطمئن ساختن
ensures
U
مطمئن ساختن
ensured
U
مطمئن ساختن
trusted
U
مطمئن بودن
self assured
U
مطمئن بنفس خود
self-assured
U
مطمئن بنفس خود
surefire
U
مطمئن نتیجه بخش
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
secure
U
مطمئن تامین کردن
but don't hold me to it
[idiom]
U
ولی مطمئن نیستم
to ensure something
U
مطمئن ساختن
[چیزی]
secures
U
مطمئن تامین کردن
just in case
U
برای مطمئن بودن
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
secures
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
You can be sure of that!
U
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
bravura
U
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
Slow but sure wins the race.
<proverb>
U
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
prudent limit of patrol
U
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance
U
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
right of search
U
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
pas
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
rectums
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
runs
U
یک امتیاز
prominency
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
privilege
U
امتیاز
charter
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
lease
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
chartering
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
chartered
U
امتیاز
point
U
امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
prominence
U
امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
charters
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
credited
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
concession
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
score
U
امتیاز
credits
U
امتیاز
scores
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
distinction
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
concessionary
U
صاحب امتیاز
concessioner
U
صاحب امتیاز
differentia
U
وجه امتیاز
double figures
U
امتیاز دو رقمی
field privilege
U
امتیاز فیلد
concessionaire
U
صاحب امتیاز
convert
U
امتیاز گرفتن
worst
U
امتیاز اوردن
patented
U
امتیاز نامه
patenting
U
امتیاز نامه
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
patents
U
امتیاز نامه
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
privileged
U
دارای امتیاز
outpoint
U
برنده با امتیاز
privileged
U
امتیاز دار
chalk up
U
کسب امتیاز
concession deed
U
امتیاز نامه
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
worst-
U
امتیاز اوردن
patent
U
امتیاز نامه
loved
U
امتیاز صفر
perfect score
U
امتیاز کامل
set point
U
اخرین امتیاز
preferential
U
امتیاز دهنده
oddest
U
امتیاز دادن
maritime lien
U
امتیاز دریایی
converting
U
امتیاز گرفتن
magna cum laude
U
با امتیاز زیاد
odder
U
امتیاز دادن
loss on points
U
باخت با امتیاز
match point
U
اخرین امتیاز
match points
U
اخرین امتیاز
aces
U
امتیاز سرویس
ace
U
امتیاز سرویس
score sheet
U
برگ امتیاز
go-ahead
U
امتیاز برتر
precedence
U
امتیاز سابقه
love
U
امتیاز صفر
awarding of points
U
امتیاز دادن
loves
U
امتیاز صفر
scoreless
U
بدون امتیاز
licence owner
U
صاحب امتیاز
law of advantage
U
قانون امتیاز
odd
U
امتیاز دادن
headstart
U
امتیاز در شروع
precedency
U
امتیاز سابقه
win on points
U
پیروزی با امتیاز
converted
U
امتیاز گرفتن
grantee
U
صاحب امتیاز
converts
U
امتیاز گرفتن
decisions
U
برنده با امتیاز
game point
U
امتیاز پایانی
foot score line
خط امتیاز انتهایی
decision
U
برنده با امتیاز
whole hearted
U
خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
privileged
U
دارای امتیاز یا حق ویژه
double bogey
U
دوبار کسب امتیاز
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
equaliser
U
امتیاز مساوی کننده
scoring key
U
[کلید امتیاز دهی]
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
To keep the score.
U
حساب امتیاز رانگاهداشتن
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
To gain an advantage.
U
کسب امتیاز کردن
wining by deukjoom
U
برد تکواندو با امتیاز
service ace
U
امتیاز سرویس تنیس
circuit clout
U
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
indult
U
اجازه نامه امتیاز
break one's duck
U
کسب نخستین امتیاز
brassage
U
حق امتیاز سکه زدن
in the hole
<idiom>
U
امتیاز پایین صفر
home whistle
U
امتیاز واقعی یا فرضی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com