English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (8976 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
worst U بدترین
worst U بدتر ازهمه .
worst U امتیاز اوردن
worst U شکست دادن وخیم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get the worst of <idiom> U رنج بردن ،مغلوب شدن
if worst comes to worst <idiom> U بدی پشت بدی
to be over the worst <idiom> U از خطر جستن
to be over the worst <idiom> U از گرفتاری فارغ شدن
to be over the worst <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
worst-ever U بدترینشرایطممکناززمانخلقچیزی
let him do his worst U هرچه ازدستش برمیاید بکند
worst- U بدترین
worst- U بدتر ازهمه .
worst- U امتیاز اوردن
worst- U شکست دادن وخیم شدن
i got the worst of it U بدترازهمه نصیب من شد
he is at his worst U بدترازهروقت است
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
worst-case U بدبینانهترین
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
worst-case scenario U بدترین حالت
worst case scenario U بدترین حالت
worst-case scenario U بدترین شکل قضیه
a felon of the worst description U بدترین جور گناهکار
worst case scenario U بدترین شکل قضیه
cattle [rooms] of the worst description U دام [اتاق] در بدترین وضعیت
The worst wheel of the cart creaks most. <proverb> U بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
worst amoung permitted things U ابغض الحلال
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. U کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Recent search history Forum search
1دلخوشیهای کوچک را در بدترین شرایط زندگی فراموش نمیکنم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com