English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
up and running U اماده برای عملیات کامل
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
helicopter wave U گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
inflight reliability U تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
mission ready U اماده پرواز
combat available U اماده به پرواز
on the line U هواپیمای اماده پرواز
sortie U هواپیمای اماده به پرواز
sorties U هواپیمای اماده به پرواز
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
flight operations U عملیات پرواز
to fit with U اماده کردن برای
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
aero U مربوط به پرواز یا هواپیما
departure air field U فرودگاه پرواز هواپیما
time of flight U زمان پرواز هواپیما
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
concept of operations U روش اجرای عملیات
task element U عنصر اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
task force U نیروی اجرای عملیات
flyover U پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
cruising altitude U ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
post flight U بعد از خاتمه پرواز هواپیما
What time does the plane take off? U چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
flyovers U پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
launch time U زمان پرواز هوایی هواپیما
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
launch U اجرای حمله شروع عملیات
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launching U اجرای حمله شروع عملیات
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
pathfinders U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
pathfinder U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
service ceiling U سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
flight manifest U بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
approached U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
instrument flight U پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
approaches U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approach U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
air start U استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
aircraft arrestment U عملیات مهار هواپیما
inflight phase U مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
processes U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
aerobatics U عملیات اکروباتی با هواپیما یاهواپیمای بدون موتور
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
airborne alert U اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
registration fire U اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
airworthy U مناسب برای پرواز
airworthiness U مناسب برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
flight engineer U مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
ban from flying U قدغن پرواز [برای منطقه ای]
flying ban [in an area] U قدغن پرواز [برای منطقه ای]
ready to die U اماده برای مرگ
on offer U اماده برای فروش
prompt to go U اماده برای رفتن
fit to work U اماده برای کارکردن
Is there a flight to Edinburgh? U پرواز برای شهر ادینبورگ هست؟
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
cover U اماده برای برگرداندن توپ
batted U گل اماده برای کوزه گری
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
bats U گل اماده برای کوزه گری
bat U گل اماده برای کوزه گری
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
covers U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
on guard U اماده برای دفاع باشید
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
control vane U تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
targetted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com