Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
at call
U
اماده فرمان
at or within call
U
اماده فرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
tent striking
U
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
Other Matches
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
provided
U
اماده
supplying
U
اماده
supply
U
اماده
set
U
اماده
sets
U
اماده
ablest
U
اماده
equipped
U
اماده
abler
U
اماده
setting up
U
اماده
in kelter
U
اماده
minded
U
اماده
readied
U
اماده
readies
U
اماده
ready
U
اماده
readying
U
اماده
handy
U
اماده
handiest
U
اماده
susceptible
U
اماده
lief
U
اماده
in the saddle
U
اماده
in store
U
اماده
in gear
U
اماده
stock
U
اماده
stocked
U
اماده
in full fig
U
اماده
in form
U
اماده
handier
U
اماده
prompted
U
اماده
fresh-
U
اماده
freshest
U
اماده
fresh
U
اماده
accoutrements
U
اماده
prompts
U
اماده
prompt
U
اماده
ready-made
U
اماده
ready made
U
اماده
supplied
U
اماده
accoutred
U
اماده
yare
U
اماده
yoi
U
اماده
ready for duty
U
اماده کار
harnessing
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
bound
U
: اماده رفتن
accoutered
U
اماده جنگ
prompt to go
U
اماده رفتن
provides
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
taut
U
اماده کار
malcontents
U
اماده شورش
malcontent
U
اماده شورش
presenting
U
موجود اماده
present
U
موجود اماده
presents
U
موجود اماده
seaworthy
U
اماده دریا
combat available
U
اماده به رزم
ripely
U
بطور اماده
combat available
U
اماده به پرواز
combat ready
U
اماده به رزم
ready use
U
اماده مصرف
ready to die
U
اماده مردن
ready service
U
اماده به کار
ready mixed concrete
U
بتن اماده
ready for use
U
اماده مصرف
confect
U
اماده کردن
ready for operation
U
اماده کار
ready for duty
U
اماده خدمت
presented
U
موجود اماده
beforehand
U
قبلا اماده
on tap
U
اماده کشیدن
ready
U
اماده کردن
obliging
U
اماده خدمت
readying
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
detonative
U
اماده انفجار
prepare
U
اماده کردن
bellicose
U
اماده بجنگ
snug
U
اماده ومجهز
giglot
U
دخترسبک که اماده
giglet
U
دخترسبک که اماده
get ready
U
اماده کردن
fledge
U
اماده پروازکردن
alerts
U
اماده باش
alerted
U
اماده باش
alert
U
اماده باش
acceptancy
U
اماده قبول
readies
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
night boat
U
قایق اماده
mission ready
U
اماده پرواز
rigs
U
اماده شدن
make ready
U
اماده کردن
rigged
U
اماده شدن
rig
U
اماده شدن
preparatory
U
اماده کننده
kelter
U
انتظام اماده
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
insusceptible
U
غیر اماده
warlike
U
اماده جنگ
indispose
U
اماده ساختن
in gear
U
اماده حرکت
he is ready at excuses
U
اماده است
readied
U
اماده کردن
fine
U
بسیار اماده
set
U
اماده کردن
coach
U
اماده ساز
sets
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
setting up
U
اماده کردن
coaching
U
اماده سازی
coaches
U
اماده ساز
supplied
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
to gird up one's loins
U
اماده کارشدن
fined
U
بسیار اماده
to pickle a rod for
U
اماده کردن
finest
U
بسیار اماده
preparations
U
اماده کردن
coached
U
اماده ساز
to string up
U
اماده کردن
aforehand
U
اماده راحت
transit mixed concrete
U
بتن اماده
action mission ship
U
ناو اماده
to buckle oneself
U
اماده شدن
preparing
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
apt
U
متمایل اماده
prime
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
preparations
U
اماده سازی
acoutre
U
اماده جنگ
battailous
U
اماده جنگ
primed
U
اماده کردن
to bargain for
U
منتظریا اماده
belay
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
to a. the ball
U
اماده انداختن
draft
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
preparation
U
اماده سازی
drive
U
فرمان
hest
U
فرمان
indocile
U
نا فرمان
MD
U
فرمان D
precepts
U
فرمان
MDs
U
فرمان D
precept
U
فرمان
commanded
U
فرمان
if
U
فرمان IF
decrees
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
decree
U
فرمان
handlebar
U
فرمان
firman
U
فرمان
commands
U
فرمان
steering
U
فرمان
handle bar
U
فرمان
edicts
U
فرمان
edict
U
فرمان
for
U
فرمان FOR
mark time
U
فرمان در جا
institute
U
فرمان
at my command
U
به فرمان من
charters
U
فرمان
chartering
U
فرمان
chartered
U
فرمان
charter
U
فرمان
bugle call
U
فرمان
commission
U
فرمان
commandment
U
فرمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com