Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
surrender
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
concatenate
U
الحاق الحاق کردن
much less
U
کوچکتر
neath or neath
U
کوچکتر از
minor
U
کوچکتر
lesser
U
کوچکتر
lessin size
U
کوچکتر
juxtaposition
U
الحاق
joinder
U
الحاق
subjunction
U
الحاق
insets
U
الحاق
additament
U
الحاق
adjunction
U
الحاق
annexation
U
الحاق
incorporation
U
الحاق
union
U
الحاق
unions
U
الحاق
concatenation
U
الحاق
merging
U
الحاق
inset
U
الحاق
addenda
U
الحاق
insertion
U
الحاق
interpolations
U
الحاق
juncture
U
الحاق
adhesion
U
الحاق
interpolation
U
الحاق
joining
U
الحاق
addendum
U
الحاق
take in
<idiom>
U
کوچکتر کردن
in miniature
U
بمقیاس کوچکتر
the lesser bear
U
خرس کوچکتر
undersized
U
کوچکتر از معمول
less
U
اصغر کوچکتر
link-ups
U
عمل الحاق
link-up
U
عمل الحاق
augments
U
الحاق کردن
augmenting
U
الحاق کردن
link up
U
عمل الحاق
appended
U
الحاق کردن
appending
U
الحاق کردن
augment
U
الحاق کردن
insert
U
الحاق کردن
inserting
U
الحاق کردن
appends
U
الحاق کردن
annexation of territory
U
الحاق سرزمین
catena
U
الحاق کردن
catenate
U
الحاق کردن
append
U
الحاق کردن
augmented
U
الحاق کردن
inserts
U
الحاق کردن
link
U
نقطه الحاق
junction
U
نقطه الحاق
junctions
U
نقطه الحاق
accession
U
الحاق حقوق
attached
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
allotted
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
accessing
U
الحاق اضافه
accesses
U
الحاق اضافه
accessed
U
الحاق اضافه
access
U
الحاق اضافه
allocated
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
link
U
الحاق ملحق
surcharge and falsify
U
الحاق و حذف
attributed
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
incorporative
U
وابسته به الحاق
irredentism
U
الحاق گرایی
junction point
U
نقطه الحاق
assigned
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
enclosed
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
annexed
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
affixed
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
affected
[added]
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
undersized
U
کوچکتر ازاندازه معمولی
beneath
U
روی خاک کوچکتر
cradle-snatcher
U
ایجادرابطهجنسیبا فرد کوچکتر
This is smaller than that.
U
این کوچکتر از آن است.
supplementing
U
الحاق زاویه مکمل
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
supplemented
U
الحاق زاویه مکمل
supplement
U
الحاق زاویه مکمل
junction
U
محل الحاق چهارراه
junctions
U
محل الحاق چهارراه
supplements
U
الحاق زاویه مکمل
assembly
U
نقطه الحاق هوایی
object assembly test
U
ازمون الحاق قطعات
synoecy
U
اتحاد واتفاق الحاق
rendezvous area
U
نقطه الحاق یکانها
cross over point
U
نقطه الحاق مسیرها
synoeky
U
اتحاد واتفاق الحاق
microcopy
U
رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
subsystem
U
بخش کوچکتر سیستم بزرگ
compartmentalised
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
wildcats
U
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
compartmentalises
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalize
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
wildcat
U
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
priories
U
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
priory
U
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
compartmentalizes
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizing
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
group rendezvous
U
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
accession
U
شیی ء اضافه یا الحاق شده
epenthesis
U
الحاق حرفی درمیان کلمه
nonus
U
بزرگتر
seniors
U
بزرگتر
greater than
U
بزرگتر از
greater
U
بزرگتر
gt
U
بزرگتر از
pre eminent
U
بزرگتر
bigger
U
بزرگتر
senior
U
بزرگتر
Sr
U
بزرگتر
doyens
U
بزرگتر
majoring
U
بزرگتر
elder
U
بزرگتر
major
U
بزرگتر
headmen
U
بزرگتر
doyen
U
بزرگتر
headman
U
بزرگتر
majored
U
بزرگتر
boat rendezvous area
U
منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
increase
U
بزرگتر شدن
increased
U
بزرگتر شدن
Big Brother
U
برادر بزرگتر
oversize
U
بزرگتر از اندازه
superior number
U
عدد بزرگتر
over size
U
بزرگتر از اندازه
majordomo
U
بزرگتر خانه
macronucleus
U
هسته بزرگتر
bigbrother
U
برادر بزرگتر
brown major
U
براون بزرگتر
ge
U
بزرگتر از یا برابر با
samuel sen
U
سموئیل بزرگتر
increases
U
بزرگتر شدن
doubled up
U
دو برابر بزرگتر
doubled
U
دو برابر بزرگتر
double
U
دو برابر بزرگتر
paramount
U
برتر بزرگتر
expand
U
بزرگتر کردن
expanding
U
بزرگتر کردن
expands
U
بزرگتر کردن
compresses
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
bar pattern
U
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
repots
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repot
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
macronucleus
U
هسته سلولی بزرگتر
repotting
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
admedium lampholder
U
سرپیچ بزرگتر از معمولی
feck
U
سهم بزرگتر اکثریت
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
to increase
[to, by]
U
بزرگتر شدن
[به مقدار]
whopper
U
از اندازه بزرگتر عظیم
whoppers
U
از اندازه بزرگتر عظیم
phases
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
perspectives
U
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspective
U
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
clip
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
clipped
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clippings
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clips
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
break bulk point
U
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
He wants to bite off more than he can chew.
U
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
Do you have anything bigger?
U
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
positive
U
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
borrow
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrows
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrowed
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
clouted
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
improper fraction
U
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
clout
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
satellites
U
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellite
U
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clouting
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
backbones
U
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
campus network
U
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
backbone
U
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
overslaugh
U
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
overload
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
U
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overloaded
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
enhancing
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com