English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parole U التزام گرفتن
paroled U التزام گرفتن
paroles U التزام گرفتن
paroling U التزام گرفتن
bind over U التزام گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parole U التزام قول گرفتن
paroled U التزام قول گرفتن
paroles U التزام قول گرفتن
paroling U التزام قول گرفتن
bind over U التزام گرفتن از
Other Matches
obligations U التزام
obligation U التزام
undertaking U التزام
recognizance U التزام
parole U التزام
paroled U التزام
paroles U التزام
paroling U التزام
assunption U التزام
being bound over U التزام
engagement U التزام
liabilities U التزام
liability U التزام
warranties U التزام
warranty U التزام
engagements U التزام
assume U التزام
commitments U التزام
commitment U التزام
assumes U التزام
pledged U التزام سپردن
collateral U وجه التزام
give an undertaking U التزام دادن
probationary U وابسته به التزام
penal clause U وجه التزام
recognizance U التزام نامه
pledge U التزام سپردن
liquidated damages U وجه التزام
pledges U التزام سپردن
to be bound over U التزام دادن
requirement U ایجاب التزام
pledging U التزام سپردن
sponsors U التزام دهنده حامی
penalty U تاوان وجه التزام
penalties U تاوان وجه التزام
penal clause U شرط وجه التزام
sponsoring U التزام دهنده حامی
sponsor U التزام دهنده حامی
pledge U متعهد شدن التزام دادن
pledged U متعهد شدن التزام دادن
pledging U متعهد شدن التزام دادن
be on the parole U با دادن التزام ازاد شدن
pledges U متعهد شدن التزام دادن
nude contruct U قرارداد بدون وجه التزام تخلف
deposition U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
depositions U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
to release on parole U با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abating U اب گرفتن از
take U گرفتن
obturate U گرفتن
blinded U گرفتن
retreat U پس گرفتن
retreated U پس گرفتن
lay to heart U به دل گرفتن
blind U گرفتن
capture U گرفتن
accompanied U دم گرفتن
blinds U گرفتن
accompanies U دم گرفتن
to get accustomed to U خو گرفتن [به]
retreats U پس گرفتن
retreating U پس گرفتن
to get at U گرفتن
resumed U از سر گرفتن
resumes U از سر گرفتن
resuming U از سر گرفتن
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
tithe U ده یک گرفتن از
wed U گرفتن
takes U گرفتن
accompany U دم گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
infold U در بر گرفتن
indwell U جا گرفتن
inclasp U در بر گرفتن
resume U از سر گرفتن
to get used to U خو گرفتن [به]
to call back U پس گرفتن
overtakes U گرفتن
overtaken U گرفتن
cease U گرفتن
overtake U گرفتن
ceased U گرفتن
to break in U گرفتن
ceases U گرفتن
puddle U گل گرفتن
ceasing U گرفتن
withdrawal U پس گرفتن
withdrawals U پس گرفتن
to catch on U گرفتن
acquire U گرفتن
acquires U گرفتن
catch U گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
hold U گرفتن
reoccupy U از سر گرفتن
To treat flippantly(lightly). U شل گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
raclaim U پس گرفتن
To go bad and stink. U بو گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
acquiring U گرفتن
puddles U گل گرفتن
holds U گرفتن
capturing U گرفتن
seized U گرفتن
seize U گرفتن
retakes U پس گرفتن
retaken U پس گرفتن
break out U در گرفتن
retake U پس گرفتن
pushing U گرفتن
abate U اب گرفتن از
abated U اب گرفتن از
seizes U گرفتن
to addict oneself U خو گرفتن
unsay U پس گرفتن
to begin again از سر گرفتن
captures U گرفتن
retrieve U پس گرفتن
retrieved U پس گرفتن
retrieves U پس گرفتن
to draw back U پس گرفتن
retaking U پس گرفتن
abates U اب گرفتن از
renovated U از سر گرفتن
grabs U گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
deglutinate U گرفتن
reclaim U پس گرفتن
reclaimed U پس گرفتن
accustoms U خو گرفتن
reclaiming U پس گرفتن
recapture U پس گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
recaptured U پس گرفتن
withdraw U پس گرفتن
grabbing U گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
renovate U از سر گرفتن
situates U جا گرفتن
situate U جا گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
grab U گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
grabbed U گرفتن
tong U گرفتن
recaptures U پس گرفتن
reclaims U پس گرفتن
skimmed U کف گرفتن از
catch on U گرفتن
withdraws U پس گرفتن
skims U کف گرفتن از
skims U گرفتن کف
adeem U پس گرفتن
lutes U گل گرفتن
to shut off U را گرفتن
encumber U گرفتن
encumbered U گرفتن
skim U گرفتن کف
encumbering U گرفتن
to take up U گرفتن
recapturing U پس گرفتن
resumption U از سر گرفتن
situating U جا گرفتن
accustoming U خو گرفتن
nails U گرفتن
nailed U گرفتن
nail U گرفتن
accustom U خو گرفتن
lute U گل گرفتن
skim U کف گرفتن از
encumbers U گرفتن
renovates U از سر گرفتن
get U گرفتن
gets U گرفتن
acclimatizes U خو گرفتن
acclimatised U خو گرفتن
skimmed U گرفتن کف
acclimatize U خو گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
detracts U گرفتن
receives U گرفتن
acclimatizing U خو گرفتن
false grip U گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com