Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
air ground operations
U
عملیات مشترک زمینی وهوایی
air ground section
U
قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground system
U
سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air frieghting
U
بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
army personnel center
U
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
embarkation officer
U
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
joint command
U
فرماندهی مشترک
flag officer
U
افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
joint
U
نیروهای مشترک عملیات مشترک
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
sidewalk superintendent
U
نافر عملیات ساختمانی
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
guide
U
کشتی فرماندهی عملیات
guides
U
کشتی فرماندهی عملیات
guided
U
کشتی فرماندهی عملیات
air command
U
فرماندهی نیروی هوایی
amphibious command ship
U
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc
U
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
deputy chief of naval operation
U
جانشین فرماندهی نیروی دریایی
spial officer
U
افسر عملیات جاسوسی
field officer
U
افسر عملیات صحرایی
espial officer
U
افسر عملیات جاسوسی
tactical air command center
U
مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
flight surgeon
U
افسر پزشک نیروی هوایی
joint force
U
نیروی مشترک
beach master
U
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
specified command
U
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
joint amphibious operations
U
عملیات مشترک اب خاکی
land force n
U
نیروی زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
land forces
U
نیروی زمینی
teleman
U
افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
armies
U
ارتش نیروی زمینی
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
land service
U
خدمت نظام در نیروی زمینی
master sergeant
U
استوار ارشد نیروی زمینی
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
officer
U
افسر معین کردن فرماندهی کردن
officers
U
افسر معین کردن فرماندهی کردن
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
joint task force
U
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
army material program
U
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
an system
U
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
supreme commander
U
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
joint petroleum office
U
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
task force
U
نیروی اجرای عملیات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
observer
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
control line aircraft
U
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
reference position
U
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assumes
U
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assume
U
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis
U
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
resume command
U
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
claims officer
U
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
islands
U
پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island
U
پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
flag rank
U
افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
field grade
U
افسر ارشد درجه افسر ارشدی
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
class a agent officer
U
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
control officer
U
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
viewer
U
نافر
surveillant
U
نافر
supervisors
U
نافر
viewers
U
نافر
stewards
U
نافر
controller
U
نافر
steward
U
نافر
controllers
U
نافر
by stander
U
نافر
wardens
U
نافر
trailer
U
نافر
trailers
U
نافر
lookers-on
U
نافر
bailiff
U
نافر
observers
U
نافر
observer
U
نافر
supervisor
U
نافر
onlooker
U
نافر
bailiffs
U
نافر
looker on
U
نافر
warden
U
نافر
onlookers
U
نافر
looker-on
U
نافر
intendant
U
نافر
butler
U
نافر
beholder
U
نافر
overseer
U
نافر
beholders
U
نافر
butlers
U
نافر
overseers
U
نافر
manciple
U
نافر
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
nonproductive
U
نافر اور
supervisory routine
U
روال نافر
supervisory program
U
برنامه نافر
probation officer
U
مامور نافر
warden
U
نافر بازرس
supervisory system
U
سیستم نافر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com