Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
air liaison officer
U
افسر رابط هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
air transport liaison officer
U
افسر رابط ترابری هوایی
Other Matches
principal line
U
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
liaison officer
U
افسر رابط
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
artillery liaison officer
U
افسر رابط توپخانه
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air officer
U
افسر هوایی
flight surgeon
U
افسر پزشک نیروی هوایی
high airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع زیاد ترکش بالای افسر تیر
embarkation officer
U
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer
U
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
field grade
U
افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank
U
افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
class a agent officer
U
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
control officer
U
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air picket
U
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout
U
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic
U
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
interfaces
U
رابط
fitting
U
رابط
interface
U
رابط
wiring connector
U
رابط
adapter
U
رابط
go between
U
رابط
internuncial
U
رابط
liaisons
U
رابط
copulative
U
رابط
connective
U
رابط
connector
U
رابط
link
U
رابط
liaison
U
رابط
point of intersection
U
رابط
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air search attack unit
U
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airlift capacity
U
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
serial interface
U
رابط سری
logical connective
U
رابط منطقی
connections
U
میلههای رابط
connecting rod
U
میله رابط
connecting tube
U
لوله رابط
interneuron
U
نورون رابط
bay
U
پل رابط در پل شناور
bayed
U
پل رابط در پل شناور
link chain
U
زنجیر رابط
logical connector
U
رابط منطقی
link belt
U
تسمه رابط
fuse link
U
رابط فیوز
enlarging adapter
U
رابط فزاینده
lead in wire
U
سیم رابط
internuncial neuron
U
نورون رابط
internuncio
U
رابط پیک
connecting cable
U
کابل رابط
baying
U
پل رابط در پل شناور
interface card
U
کارت رابط
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
high line
U
پل رابط اصلی
patch cord
U
سیم رابط
push rod
U
میل رابط
push rod
U
میله رابط
connector plug
U
دوشاخه رابط
connector switch
U
کلید رابط
continuity equation
U
رابط پیوستگی
reducing adaptor
U
رابط کاهنده
bays
U
پل رابط در پل شناور
parallel interface
U
رابط موازی
ground liaison
U
رابط زمینی
edge connector
U
رابط لبه
inductor hose
U
لوله رابط
journals
U
شفت رابط
journal
U
شفت رابط
feeder canal
U
نهر رابط
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
lamp connector
رابط لامپ
reducer
U
لوله رابط
centronics interface
U
رابط موازی
leads
U
رابط برق
link
U
شاخه رابط
fuse wire
U
رابط فیوز
trunk line
U
رابط ترانک
lead
U
رابط برق
standard interface
U
رابط استاندارد
bent adaptor
U
رابط خمیده
box connector
U
رابط جعبه
cylinderical fit
U
رابط استوانهای
expression
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
test lead
U
رابط برق ازمایش
relay post
U
پست رابط ستون
dry cell connector
U
رابط پیل خشک
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
intervening variable
U
متغیر فرضی رابط
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
expressions
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
battery connector
U
رابط پیل باتری
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
machine address
U
محل یک شی در رابط ه با مبدا
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
cell connector
U
رابط پیل باتری
liaised
U
رابط نظامی بودن
liaises
U
رابط نظامی بودن
liaising
U
رابط نظامی بودن
crawl trench
U
خطوط رابط سنگرها
liaise
U
رابط نظامی بودن
switch position
U
موضع رابط دفاعی
flared fitting
U
رابط قیفی شکل
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
commissure
U
بافت عصبی رابط
command liaison
U
شبکه رابط یکان
line officer
U
افسر صف
pretor
U
افسر
sub-lieutenants
U
افسر جز
commissioned officer
U
افسر
coronate
U
افسر
sub-lieutenant
U
افسر جز
corona australis
U
افسر
pretorian
U
افسر
commissioned officers
U
افسر
jemadar
U
افسر
coronae australis
U
افسر
officer
U
افسر
officers
U
افسر
channel airlift
U
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
interfaces
U
وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
api
U
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interface
U
وصل کردن از طریق رابط
archon
U
افسر سرپرست
espial officer
U
افسر تجسس
police officer
U
افسر پلیس
flag officer
U
افسر پرچم
commanding officer
U
افسر فرمانده
field officer
U
افسر رزمی
officer in charge
U
افسر مسئول
The officer on night duty.
U
افسر کشیک شب
navigator
U
افسر راه
officer on duty
U
افسر مسئول
officer of the watch
U
افسر نگهبان
executive officer
U
افسر اجراییات
custodians
U
افسر مرموزات
custodian
U
افسر مرموزات
junior officer
U
افسر جزء
veterinarian
U
افسر دامپزشک
commanding officers
U
افسر فرمانده
divisional officer
U
افسر قسمت
flag officer
U
افسر دریایی
police officers
U
افسر پلیس
subalterns
U
افسر جزء
flying officer
U
افسر خلبان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com