English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fabrication U افسانه بافی
confabulation U افسانه بافی
fabulation U افسانه بافی
mythomania U افسانه بافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knitting pin U میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
mythopoeia U افسانه سازی رواج افسانه
plaiting U کج بافی
meshwork U توری بافی
philosophism U فلسفه بافی
gnosticize U بافی کردن
negativism U منفی بافی
abstractionism U خیال بافی
knitting machines U ماشین کش بافی
knitting needle U میل کش بافی
matting U حصیر بافی
hosiery U جوراب بافی
draperies U پارچه بافی
drapery U پارچه بافی
binding U شیرازه بافی
knitting machine U ماشین کش بافی
ropery U طناب بافی
plaiting U اریب بافی
turn arounds U شیرازه بافی
weft wrapping U شیرازه بافی
knitting needle U میل جوراب بافی
nattering U چرند بافی کردن
natters U چرند بافی کردن
nattered U چرند بافی کردن
envisions U خیال بافی کردن
envisioning U خیال بافی کردن
envisioned U خیال بافی کردن
envision U خیال بافی کردن
politick U سیاست بافی کردن
osier U بیدمخصوص سبد بافی
strander U ماشین طناب بافی
printworks U کارخانه چیت بافی
macrame knot U گره توری بافی
natter U چرند بافی کردن
legendry U افسانه
replete with fables U پر از افسانه
mythus U افسانه
mythos U افسانه
fable U افسانه
myths U افسانه
myth U افسانه
fables U افسانه
legends U افسانه
make believe U افسانه
make-believe U افسانه
fiction U افسانه
fictions U افسانه
romances U افسانه
romance U افسانه
legend U افسانه
tale U افسانه
tales U افسانه
figments U افسانه
figment U افسانه
interlocking U گلیم بافی ابتداء فرش
picot U حلقه زینتی توری بافی
yarn dye U نخ پارچه بافی را رنگ کردن
matting U بوریا بافی پوشش حصیری
mythoppetic U افسانه خبر
mythopoeia U ایجاد افسانه
mythologist U افسانه شناس
mythopocic U افسانه ساز
paladin U پهلوان افسانه یی
mythical U افسانه امیز
story teller U افسانه نویس
fabled U افسانه مانند
mythography U افسانه نویسی
mythographer U افسانه نگار
fictionist U افسانه نویس
fabulousness U افسانه بودن
fabulize U افسانه گفتن
fabulist U افسانه نویس
science fiction U افسانه علمی
fabliau U افسانه موزون
fabler U افسانه گو ناقل
fabler U افسانه نویس
mythology U افسانه شناسی
mythically U افسانه وار
story teller U افسانه گو حکایت نویس
to pull U افسانه جعل کردن
yarns U افسانه پردازی کردن
fabulous U افسانه وار مجهول
yarn U افسانه پردازی کردن
fictionalizing U بصورت افسانه دراوردن
fictionalizes U بصورت افسانه دراوردن
mythologize U بصورت افسانه در اوردن
fictionalising U بصورت افسانه دراوردن
fictionalises U بصورت افسانه دراوردن
mythopoet U شاعر افسانه نویس
fictionalize U بصورت افسانه دراوردن
fictionalised U بصورت افسانه دراوردن
fabulously U بشکل افسانه یا دروغ
fictionalized U بصورت افسانه دراوردن
fictionize U بصورت افسانه دراوردن
politicization U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
mythologically U از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
yarns U الیاف داستان افسانه امیز
demythologize U از صورت افسانه بیرون اوردن
folkish U شبیه افسانه هاوعادات محلی
folklike U شبیه افسانه ها وعادات محلی
yarn U الیاف داستان افسانه امیز
mythicize U بصورت افسانه یا اسطوره دراوردن
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
mythologer U متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
twill weave U بافت ساده حصیری [که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
overcasting U شیرازه بافی [جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
Elibilinde U [طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
verism U رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
webbing end U [قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش]
phoenix U مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
Jangle Arjuk U طرح جنگلی ارجوک [این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
over stretched wrap U نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
Nomatic rugs U قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
geometric design U طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
cord yarn U نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Khotan rug U فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com