Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stone pit
U
محل بدست اوردن اطلاعات اجر
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
grossest
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
pretest
U
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
obtained
U
بدست اوردن
soothes
U
دل بدست اوردن
obtains
U
بدست اوردن
acquires
U
بدست اوردن
procures
U
بدست اوردن
impetrate
U
بدست اوردن
acquiring
U
بدست اوردن
procuring
U
بدست اوردن
soothed
U
دل بدست اوردن
come by
U
بدست اوردن
procure
U
بدست اوردن
procured
U
بدست اوردن
offer
U
بدست اوردن
soothe
U
دل بدست اوردن
offers
U
بدست اوردن
offered
U
بدست اوردن
obtain
U
بدست اوردن
catch
U
بدست اوردن
earns
U
بدست اوردن
gets
U
بدست اوردن
gained
U
بدست اوردن
get round
U
بدست اوردن
getting
U
بدست اوردن
gain
U
بدست اوردن
earned
U
بدست اوردن
gains
U
بدست اوردن
earn
U
بدست اوردن
get
U
بدست اوردن
pick up
U
بدست اوردن
recouping
U
دوباره بدست اوردن
insure
U
بیمه بدست اوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن
recover
U
دوباره بدست اوردن
attaining
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
recovers
U
دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust
U
دل کسیرا بدست اوردن
step into
U
بسهولت بدست اوردن
acquirability
U
امکان بدست اوردن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
finagle
U
باحیله بدست اوردن
recoups
U
دوباره بدست اوردن
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
attained
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
regain
U
دوباره بدست اوردن
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
strike a balance
U
موازنه بدست اوردن
to get back
U
دوباره بدست اوردن
attain
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
having
U
بدست اوردن دارنده
attains
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
recoup
U
دوباره بدست اوردن
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
get back
U
دوباره بدست اوردن
regains
U
دوباره بدست اوردن
regained
U
دوباره بدست اوردن
have
U
بدست اوردن دارنده
regaining
U
دوباره بدست اوردن
analysis
U
بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
entered
U
بدست اوردن قدم نهادن در
recovers
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
enters
U
بدست اوردن قدم نهادن در
recovering
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
impetrate
U
با عجز و لابه بدست اوردن
resuming
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
bring in
U
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
circumstantiate
U
قرائن وامارت را بدست اوردن
enter
U
بدست اوردن قدم نهادن در
resume
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recover
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
resumes
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
finagle
U
بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
pre empt
U
با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
split the uprights
U
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
cards
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
racketeers
U
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
bob
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
card
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
land hunger
U
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
to have a bone to pick
U
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
racketeer
U
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
cupidity
U
حرص واز برای بدست اوردن مال
to take out a patent
U
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
take over
U
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
enquire
U
استفسار کردن
bbs
U
اطلاعات و پیام پایگاه داده که توسط مودم و اتصال کامپیوتر بدست می آید
cruise control
U
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
austempering
U
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images
U
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
inferences
U
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference
U
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
sample size
U
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
enquiry
U
استفسار
queries
U
جستار استفسار
querying
U
جستار استفسار
inquiringly
U
ازراه استفسار
queried
U
جستار استفسار
query
U
جستار استفسار
pre load
U
بار کردن مقدماتی
supercharge
U
متراکم کردن مقدماتی
preselect
U
انتخاب کردن مقدماتی
prolegomenon
U
مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training
U
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
associative storage
U
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
to gain time
U
دست بدست کردن
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
aperture card
U
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation
U
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
nine's complement
U
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
complementing
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complemented
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complements
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
automatic data processing
U
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
complement
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
distance vector protocols
U
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
overprint
U
فهرنویسی کردن اطلاعات
debriefs
U
اطلاعات کسب کردن
debrief
U
اطلاعات کسب کردن
debriefed
U
اطلاعات کسب کردن
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
input
U
عمل وارد کردن اطلاعات
inputted
U
عمل وارد کردن اطلاعات
to gather information
[about; on]
U
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
defense system aquisition
U
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
interviews
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
keyboarding
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding
U
عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
types
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
contamination
U
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
back up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
interviewed
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
back-up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
interview
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewing
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com