English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meal break U استراحت ناهار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meal break U افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lunched U ناهار
lunches U ناهار
dinner U ناهار
luncheons U ناهار
lunching U ناهار
dinners U ناهار
fiffin U ناهار
lunch U ناهار
luncheon U ناهار
nummet U ناهار
dining U ناهار خوردن
meats U غذا ناهار
dine U ناهار خوردن
dines U ناهار خوردن
dined U ناهار خوردن
anteprandial U پیش از ناهار
meat U غذا ناهار
tiffin U ناهار مختصر
i asked him to dinner U او را به ناهار خواندم
salle a manger U اطاق ناهار خوری
broadside messing U ناهار خوری گروهی
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
nooning U هنگام فهر ناهار
to orders dinner U دستور ناهار دادن
cafeteria messing U ناهار خوری همگانی
refectory U سالن ناهار خوری
dining room U اطاق ناهار خوری
refectories U سالن ناهار خوری
dining rooms U اطاق ناهار خوری
john having come we dined U جان که امد ما ناهار خوردیم
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
dinette U اطاق کوچک ناهار خوری
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
to dine off bread and cheese U ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
pennants U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennant U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
recumbency U استراحت
bye U استراحت
idlest U استراحت
idles U استراحت
idled U استراحت
yasme U استراحت
byes U استراحت
breather U استراحت
breathers U استراحت
idle U استراحت
rests U استراحت
relaxation U استراحت
vacation U استراحت
vacations U استراحت
rehabilitation U استراحت
rest U استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
go to rest U استراحت کردن
rests U محل استراحت
electrode bias U ولتاژ استراحت
rests U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
to go to roost U استراحت کردن
idle period U دوره استراحت
to pause U استراحت کردن
outstretch U استراحت کردن
nooning U استراحت نیمروز
quiescent point U نقطه استراحت
rest U محل استراحت
rest U استراحت کردن
quiescent current U جریان استراحت
relief interval U استراحت متناوب
relief time U زمان استراحت
respite _ U فاصله استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
rest period U دوره استراحت
lie up U استراحت کردن
lie off U استراحت کردن
lie by U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
binnacle U استراحت پزشکی
unbuckles U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
lie-down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کردن
lie down U استراحت کوتاه
lie down U استراحت کردن
to take one's rest U استراحت کردن
to rest on one's oars U استراحت کردن
to rest oneself U استراحت کردن
sick leave U استراحت بیماری
unbuckle U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
repose U اسودگی استراحت
jump suits U لباس خانه و استراحت
jump suit U لباس خانه و استراحت
zazen U پایان استراحت نشسته
work relief U استراحت توام با کار
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
work ratio U نسبت کار به استراحت
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
to rest up U استراحت کامل کردن
rest up U استراحت کامل کردن
parlor car U سالن استراحت قطار
ease U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
eases U سهولت استراحت رسایی
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
easing U سهولت استراحت رسایی
retires U استراحتگاه استراحت کردن
retire U استراحتگاه استراحت کردن
lairs U محل استراحت جانور
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
Zen U استراحت بحالت نشسته
rests U استراحت کردن بالشتک
rests U تکیه گاه استراحت
rest U استراحت کردن بالشتک
lair U محل استراحت جانور
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
mass practice U تمرین بدون استراحت
respite U استراحت تمدید مدت
rest U تکیه گاه استراحت
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
lounge U محل استراحت ولم دادن
lounging U محل استراحت ولم دادن
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
lounged U محل استراحت ولم دادن
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
lounges U محل استراحت ولم دادن
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lair U گل الود کردن استراحت کردن
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com