Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
work relief
U
استراحت توام با کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
stealing from a protected palce
U
سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
joint
U
توام
gemini
U
توام
mixed
U
توام
geminate
U
توام
gemel
U
توام
duad
U
توام
biparous
U
توام زا
twin
U
توام
adnate
U
توام
twinned
U
توام
intergrowth
U
رویش توام
integrated staff
U
ستاد توام
twin check
U
بررسی توام
deprived
U
توام با محرومیت
integrated training
U
اموزش توام
twin check
U
مقابله توام
twain
U
توام دوقلو
aluminum coating by spraying amalgamate
U
توام کردن
amalgamating
U
توام کردن
amalgamates
U
توام کردن
amalgamated
U
توام کردن
easeful
U
توام باراحتی
integrating
U
توام کردن
integrates
U
توام کردن
integrate
U
توام کردن
accompany
U
توام کردن
accompanies
U
توام کردن
accompanied
U
توام کردن
geminate
U
توام کردن
twin
U
توام کردن
mixed air
U
توام هوا
mixed graze
U
توام زمین
reatrain
U
عملکرد توام
twinned
U
توام کردن
amalgamate
U
توام کردن
twin bill
U
دو مسابقه توام در یک برنامه
rainsquall
U
باران توام باتوفان
conjugate
U
درهم امیختن توام
blizzards
U
بادشدید توام بابرف
integrated defense
U
پدافند هوایی توام
participant observation
U
مشاهده توام با مشارکت
blizzard
U
بادشدید توام بابرف
hypocritical
U
توام با تدلیس و تزویر
armstand dive
U
شیرجه توام با بالانس
effective faith
U
ایمان توام باعمل
charge coupled device
U
دستگاه توام با بار
integrated reservoir operation
U
بهره برداری توام از چندمخزن
integrated defense
U
پدافند ازمناطق توام دفاعی
masque
U
نمایش توام با موسیقی ورقص
to wed one quality to onether
U
دوصفت راباهم توام کردن
kleptolagnia
U
تحریک جنسی توام با دزدی
adnate
U
مربوط باعضاء تناسلی توام
synergism
U
کار توام ودسته جمعی
synergy
U
کار توام اشتراک مساعی
tinged with cnvy
U
حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
androgyny
U
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
auxesis
U
رشد توام باعدم تقسیم یاخته
malicious prosecution
U
پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
rule of reason
U
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
pleuropneumonia
U
ذات الجنب توام با سینه پهلو
High Mass
U
عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
vaude
U
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
bye
U
استراحت
rest
U
استراحت
idle
U
استراحت
idled
U
استراحت
byes
U
استراحت
idles
U
استراحت
idlest
U
استراحت
breather
U
استراحت
vacation
U
استراحت
breathers
U
استراحت
relaxation
U
استراحت
recumbency
U
استراحت
rests
U
استراحت
yasme
U
استراحت
vacations
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
lie off
U
استراحت کردن
relief time
U
زمان استراحت
relief interval
U
استراحت متناوب
lie up
U
استراحت کردن
lie by
U
استراحت کردن
respite _
U
فاصله استراحت
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
meal break
U
استراحت ناهار
resting potential
U
پتانسیل استراحت
outstretch
U
استراحت کردن
quiescent current
U
جریان استراحت
go to rest
U
استراحت کردن
rest cure
U
معالجه با استراحت
idle period
U
دوره استراحت
quiescent point
U
نقطه استراحت
nooning
U
استراحت نیمروز
rest period
U
دوره استراحت
rest
U
محل استراحت
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to take one's rest
U
استراحت کردن
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
repose
U
اسودگی استراحت
rests
U
استراحت کردن
rests
U
محل استراحت
to pause
U
استراحت کردن
rest
U
استراحت کردن
to rest oneself
U
استراحت کردن
unbuckle
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کوتاه
to retire to bed
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
sick leave
U
استراحت بیماری
binnacle
U
استراحت پزشکی
surcease
U
پایان استراحت
to repose oneself
U
استراحت کردن
unbuckled
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
to rest up
U
استراحت کامل کردن
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
zazen
U
پایان استراحت نشسته
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
rest up
U
استراحت کامل کردن
parlor car
U
سالن استراحت قطار
eased
U
سهولت استراحت رسایی
lair
U
محل استراحت جانور
eases
U
سهولت استراحت رسایی
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
easing
U
سهولت استراحت رسایی
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
respite
U
استراحت تمدید مدت
lairs
U
محل استراحت جانور
ease
U
سهولت استراحت رسایی
rest
U
استراحت کردن بالشتک
rest
U
تکیه گاه استراحت
rests
U
استراحت کردن بالشتک
rests
U
تکیه گاه استراحت
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
melodramas
U
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodrama
U
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
roundest
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com