Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beg
U
استدعا کردن درخواست کردن
begged
U
استدعا کردن درخواست کردن
begs
U
استدعا کردن درخواست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
invocate
U
استدعا کردن
supplicate
U
استدعا کردن
beseech
U
تقاضا کردن استدعا کردن
beseeched
U
تقاضا کردن استدعا کردن
beseeches
U
تقاضا کردن استدعا کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requesting
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requisitions
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
U
درخواست کردن درخواست وسایل
pleads
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
applies
U
صدق کردن درخواست کردن
requests
U
تقاضا کردن درخواست کردن
cry off
U
تقاضا کردن درخواست کردن
apply
U
صدق کردن درخواست کردن
requesting
U
تقاضا کردن درخواست کردن
petitioned
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
applying
U
صدق کردن درخواست کردن
petitioning
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
requested
U
تقاضا کردن درخواست کردن
petition
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitions
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
praying
U
درخواست کردن
entreating
U
درخواست کردن
applying
U
درخواست کردن
prays
U
درخواست کردن
apply
U
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
entreat
U
درخواست کردن
plead with
U
درخواست کردن
applies
U
درخواست کردن
pray
U
درخواست کردن
imploring
U
درخواست کردن از
prayed
U
درخواست کردن
entreated
U
درخواست کردن
entreats
U
درخواست کردن
implores
U
درخواست کردن از
demands
U
درخواست کردن
solicited
U
درخواست کردن
soliciting
U
درخواست کردن
speak for
<idiom>
U
درخواست کردن
solicits
U
درخواست کردن
demanded
U
درخواست کردن
implore
U
درخواست کردن از
supplicate
U
درخواست کردن
implored
U
درخواست کردن از
solicit
U
درخواست کردن
demand
U
درخواست کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
indenting
U
سفارش درخواست کردن
to apply for leave
U
درخواست مرخصی کردن
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
indent
U
سفارش درخواست کردن
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
boned
U
خواستن درخواست کردن
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
to deny somebody a wish
U
درخواست کسی را رد کردن
call for fire
U
درخواست اتش کردن
bones
U
خواستن درخواست کردن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
bone
U
خواستن درخواست کردن
to ask too much
U
بیش از حد درخواست کردن
boning
U
خواستن درخواست کردن
to reject
[refuse]
an application
U
درخواست نامه ای را رد کردن
requisition
U
درخواست رسمی کردن
to a oneself for help
U
درخواست کمک کردن
to ask somebody for
[about]
something
U
از کسی چیزی درخواست کردن
mission call
U
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
call for ..... under the credit
U
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
to ask specifically about something
U
چیزی را به طور خاص درخواست کردن
apply
U
درخواست کردن شامل حال بودن
applies
U
درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
applying
U
درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
subsequent filing
[application, documents]
U
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
lean on
<idiom>
U
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
boons
U
استدعا
entreaty
U
استدعا
boon
U
استدعا
supplication
U
استدعا
entreaties
U
استدعا
plea
U
تقاضا استدعا
pleas
U
تقاضا استدعا
suppliant
U
استدعا کننده
boon
U
فرمان یادستوری بصورت استدعا
boons
U
فرمان یادستوری بصورت استدعا
fire message
U
پیام اتش درخواست اتش کردن
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
fire call
U
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com