English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (6327 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deduction U از کل به جزء رسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
receive U رسیدن پذیرفتن
receives U رسیدن پذیرفتن
gain U بهبودی یافتن رسیدن
gained U بهبودی یافتن رسیدن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
cube U بقوه سه رسیدن
cubes U بقوه سه رسیدن
backtrack U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
backtracked U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
backtracks U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
sound U به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounded U به نظر رسیدن بگوش خوردن
soundest U به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounds U به نظر رسیدن بگوش خوردن
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap U رسیدن به حریف جلویی
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U رسیدن به حریف جلویی
mature U به حد کمال رسیدن
mature U به موعد چیزی رسیدن
matures U به حد کمال رسیدن
matures U به موعد چیزی رسیدن
over U به انتها رسیدن
over- U به انتها رسیدن
pitch U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitches U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
approach U رسیدن
approached U رسیدن
approaches U رسیدن
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
get U رسیدن
gets U رسیدن
getting U رسیدن
qualifying U رسیدن به مرحله بعد
amount U بالغ شدن رسیدن
amounted U بالغ شدن رسیدن
amounting U بالغ شدن رسیدن
amounts U بالغ شدن رسیدن
boomerang U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerangs U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
serial U یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
serials U یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
bar mitzvah U جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
bar mitzvahs U جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
scratch U سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratched U سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratches U سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratching U سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
beat U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
overtake U رسیدن به
overtaken U رسیدن به
overtakes U رسیدن به
crest U به بالاترین درجه رسیدن
cresting U به بالاترین درجه رسیدن
crests U به بالاترین درجه رسیدن
run up U رسیدن
peak U به قله رسیدن
peak U به نقطه اوج رسیدن
peak U رسیدن به بلندترین نقط ه
peaking U به قله رسیدن
peaking U به نقطه اوج رسیدن
peaking U رسیدن به بلندترین نقط ه
peaks U به قله رسیدن
peaks U به نقطه اوج رسیدن
peaks U رسیدن به بلندترین نقط ه
marketing U بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
catch U رسیدن به نفر جلو
climax U منتها درجه باوج رسیدن
climaxes U منتها درجه باوج رسیدن
make weight U سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight U سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights U سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weights U سر وزن رسیدن وزنه بردار
boot U اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
aim U رسیدن
aim U به نتیجه رسیدن قراول رفتن
aimed U رسیدن
aimed U به نتیجه رسیدن قراول رفتن
aims U رسیدن
aims U به نتیجه رسیدن قراول رفتن
auto U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
Other Matches
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
to come in first U پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he U باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
befallen U در رسیدن
escalate U رسیدن
arr U رسیدن
attained U رسیدن
attain U رسیدن
escalated U رسیدن
escalates U رسیدن
escalating U رسیدن
attaining U رسیدن
attains U رسیدن
arrival U رسیدن
catch up U رسیدن به
attaint U رسیدن به
accru U رسیدن
befall U در رسیدن
peering U رسیدن
to catch up U رسیدن به
to come by U رسیدن
to get at U رسیدن به
to come to a he U رسیدن
maturate U رسیدن
light or lighted U رسیدن
to come to hand U رسیدن
to d. up with U رسیدن به
land U رسیدن
to fetch up U رسیدن
get at U رسیدن به
peer U رسیدن
peered U رسیدن
to see to U رسیدن
reach U رسیدن به
reaching U رسیدن
reaches U رسیدن
arriving U رسیدن
arrives U رسیدن
acceding U رسیدن
arrived U رسیدن
arrive U رسیدن
reaching U رسیدن به
reach U رسیدن
reached U رسیدن به
reached U رسیدن
reaches U رسیدن به
expire U به سر رسیدن
comes U رسیدن
acceded U رسیدن
befalling U در رسیدن
come U رسیدن
befalls U در رسیدن
befell U در رسیدن
accedes U رسیدن
accede U رسیدن
take in (money) <idiom> U رسیدن
strand U مسیر رسیدن
outjockey U در رسیدن پوشاندن
on station U رسیدن به هدف
strands U مسیر رسیدن
pull up to U به چیزی رسیدن
run out U باخر رسیدن
pull up with U به چیزی رسیدن
meet of approval of U به تصویب ..... رسیدن
come down by inheritance U به ارث رسیدن
fetch up U به نتیجه رسیدن
go round U به همه رسیدن
grow up U به سن بلوغ رسیدن
handed down U به تواتر رسیدن
land vi U بزمین رسیدن
peter U بپایان رسیدن
forereach U فرا رسیدن
come about U بانجام رسیدن
overgo U رسیدن به گذشتن
to the wall <idiom> U به آخر خط رسیدن
to the eye <idiom> U به نظر رسیدن
taper off <idiom> U کم کم به آخر رسیدن
last straw <idiom> [به آخر خط رسیدن]
reach an agreement U به توافق رسیدن
to reach a place U بجایی رسیدن
to turn out U به پایان رسیدن
have it <idiom> U به جواب رسیدن
get on in years <idiom> U به سن پیری رسیدن
get hold of (something) <idiom> U به مالکیت رسیدن
to go round U به همه رسیدن
to fall due U موعد رسیدن
to draw to an end U بته رسیدن
to draw level U بحریف رسیدن
to come to an end U بپایان رسیدن
to come to a point U بنوک رسیدن
to come to a end U به پایان رسیدن
to be late U دیر رسیدن
to be duly punished for U به کیفر ..... رسیدن
to be approved U به تصویب رسیدن
to attain on's majority U بحدرشد رسیدن
to a greatness U به بزرگی رسیدن
to meet the a of U به تصویب رسیدن
to pay the penalty of U بسزای .... رسیدن
down to the wire <idiom> U به آخر خط رسیدن
dead end <idiom> U به آخرخط رسیدن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
come to terms <idiom> U به موافقت رسیدن
at the end of one's rope <idiom> U به آخرخط رسیدن
To reach ones destination. U بمقصد رسیدن
Welcome back. U رسیدن بخیر
wrap up U به نتیجه رسیدن
to wait U خدمت رسیدن
to strike oil U بنفت رسیدن
to run out U بپایان رسیدن
to round into a man U بمردی رسیدن
strike oil U به نفت رسیدن
make U رسیدن به ساخت
makes U رسیدن به ساخت
consummate U بوصال رسیدن
consummated U بوصال رسیدن
consummates U بوصال رسیدن
consummating U بوصال رسیدن
finishes U به انتها رسیدن
vanishing U به صفر رسیدن
descend U به ارث رسیدن
vanishes U به صفر رسیدن
descends U به ارث رسیدن
vanished U به صفر رسیدن
vanish U به صفر رسیدن
finish U به انتها رسیدن
To achieve ones object ( aim ) . U به مقصود خود رسیدن
To go to someones rescues . To succour someone . U به فریاد کسی رسیدن
To be (come) of age. U بسن قانونی رسیدن
to come to a conclusion U به نتیجه ایی رسیدن
back on one's feet <idiom> U به بهترین سلامتی رسیدن
come to nothing <idiom> U باشکست به پایان رسیدن
cut off one's nose to spite one's face <idiom> U به حدنهایت رسیدن عصبانیت
cut the mustard <idiom> U به حد استاندارد لازم رسیدن
To attain puberty. U بسن بلوغ رسیدن
To attain position and wealth. U به مقام وثروت رسیدن
show up <idiom> U فاهر شدن ،رسیدن
To get ones wish . U به آرزوی خود رسیدن
To attain a high position in life. U درزندگی بجایی رسیدن
To readdress someones grievances. U بداد کسی رسیدن
to come upon a fortune U بدارایی یاثروت رسیدن
To get ones wish. U به آرزوی خود رسیدن
face value <idiom> U بنظر با ارزش رسیدن
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
to be over something U به پایان رسیدن چیزی
to come through U به هدف خود رسیدن
to be hot to the touch U داغ به نظر رسیدن
to shoot to fame <idiom> U ناگهانی به شهرت رسیدن
to turn out U به نتیجه [ویژه ای] رسیدن
hit the bull's-eye <idiom> U به اصل مطلب رسیدن
lay hold of <idiom> U به دارای وثروت رسیدن
look like a million dollars <idiom> U پولدار به نظر رسیدن
run down <idiom> U به بدی وپیسی رسیدن
talk out <idiom> U بحث تا رسیدن به نتیجه
make sense <idiom> U معقول به نظر رسیدن
meet someone half-way <idiom> U به توافق رسیدن با کسی
to run out U به ته کشیدن [بپایان رسیدن]
roll in <idiom> U باقیمت بالایی رسیدن
blooms U بکمال وزیبایی رسیدن
overhauling U رسیدن به نفر جلو
touches U رسیدن به متاثر کردن
come round U بحال اول رسیدن
touch U رسیدن به متاثر کردن
overhauled U رسیدن به نفر جلو
overhaul U رسیدن به نفر جلو
land vi U پیاده شدن رسیدن
bloomed U بکمال وزیبایی رسیدن
achieving U رسیدن نائل شدن به
have U رسیدن به جلب کردن
ladify U بپایه بانویی رسیدن
achieves U رسیدن نائل شدن به
achieved U رسیدن نائل شدن به
achieve U رسیدن نائل شدن به
overhauls U رسیدن به نفر جلو
fix U بحساب کسی رسیدن
to pull through U به هدف خود رسیدن
hulk U بزرگ بنظر رسیدن
addle U رسیدن عمل امدن
having U رسیدن به جلب کردن
means of attaining one'd end U وسیله رسیدن بمقصود
pull up U جلو افتادن رسیدن
hulks U بزرگ بنظر رسیدن
bloom U بکمال وزیبایی رسیدن
to attain perfection U بحد کمال رسیدن
mail call U رسیدن نامه یا پست
fixes U بحساب کسی رسیدن
finals U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
it subserves our purpose U مارادر رسیدن بمقصودکمک میکند
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
break fresh ground <idiom> U از راهی تازه به جایی رسیدن
make money out of a shoestring <idiom> U از هیچ به همه چیز رسیدن
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
expire U سپری شدن بپایان رسیدن
bring off U به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
expiring U سپری شدن بپایان رسیدن
expires U سپری شدن بپایان رسیدن
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
over the hill <idiom> U به پایان رسیدن بهار جوانی
go from rags to riches <idiom> U از صفر به همه چیز رسیدن
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
Recent search history Forum search
1Gridlocked
1Trick out
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com