English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7061 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Presumably she hasnt arrived yet . U از قرار معلوم هنوز واردنشده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is not known yet . It is not settled yet . U هنوز معلوم نیست
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it … U از قرار معلوم ...
evidently U از قرار معلوم
seemingly U از قرار معلوم
presumedly U از قرار معلوم
There's more to come. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
stills U هنوز
yet U هنوز
as yet U هنوز
still U هنوز
not yet <adv.> U هنوز نه
not yet <adv.> U نه هنوز
stiller U هنوز
however U هنوز
stillest U هنوز
nevertheless U هنوز
I don't know yet. من هنوز نمیدانم.
unborn U هنوز فاهرنشده
i am yet to learnt U من هنوز نمیدانم
sharp cut U معلوم
the active voice U معلوم
inevidence U معلوم
pronounced U معلوم
given U معلوم
definite U معلوم
intelligible U معلوم
illiquid U نا معلوم
active U معلوم
to the fore U معلوم
It was revealed that … It transpired that . . . U معلوم شد که ...
indistinct U نا معلوم
invisible U نا معلوم
obvious U معلوم
determinate U معلوم
known U معلوم
overt U معلوم
assignable U معلوم
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
callow U جوجهای که هنوز پردرنیاورده
How can you ask? U هنوز نمی دانی؟
There is yet time. U هنوز وقت هست.
we are still above ground U هنوز زنده ایم
Nobody has come yet . U هیچکس هنوز نیامده
his palce is still open U جای او هنوز خالی
is he still single? U ایا هنوز تک است
to come to light U معلوم شدن
to bring tl light U معلوم کردن
the date was not specified U تاریخ ان معلوم
that depends U معلوم نیست
vaguer U غیر معلوم
To make known . To signify . U معلوم کردن
the active voice U فعل معلوم
manifestly U بطور معلوم
It was clear that she had lied . U دروغش معلوم شد
familiarizing U معلوم کردن
known U معلوم کردن
noticeably U بطوربرجسته یا معلوم
vague U غیر معلوم
verb active U فعل معلوم
ascertain U معلوم کردن
ascertained U معلوم کردن
ascertaining U معلوم کردن
ascertains U معلوم کردن
to make known U معلوم کردن
familiarised U معلوم کردن
familiarises U معلوم کردن
familiarising U معلوم کردن
familiarize U معلوم کردن
familiarized U معلوم کردن
familiarizes U معلوم کردن
vaguest U غیر معلوم
known distance U فاصله معلوم
cretain U معلوم بعض
known data U عناصر معلوم
kithe U معلوم شدن
known target U هدف معلوم
discernibly U بطور معلوم
given conditions U شرایط معلوم
known datum point U ایستگاه معلوم
known distance U مسافت معلوم
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
preadolescent U شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
He cant count yet. U هنوز شمردن بلد نیست
The ice-cream has not set yet. U بستنی هنوز سفت نشده
Having hardly arrived you want to. . . U هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
The letter hasnt arrived yet. U نامه هنوز نرسیده است
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
it remains to be proved U هنوز ثابت نشده است
shouldering U سمت موجی که هنوز نشکسته
the battle still rages U جنگ هنوز شدت دارد
shoulder U سمت موجی که هنوز نشکسته
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
shoulders U سمت موجی که هنوز نشکسته
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
there is little in it U هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد
wort U گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده
shouldered U سمت موجی که هنوز نشکسته
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
taskwork U کار معلوم کارناخوشایند
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
time will tell U در آینده معلوم می شود
present participles U وجه وصفی معلوم
present participle U وجه وصفی معلوم
deponent U درفاهرمجهول ودرمعنی معلوم
participles U وجه وصفی معلوم
apparent U معلوم وارث مسلم
obviously U بطور اشکار یا معلوم
he proved to know the secret U معلوم شد راز را میداند
participle U وجه وصفی معلوم
fatherless U فاقد مولف معلوم
landsman U ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
see if he is still there U به بیند او هنوز انجا است یانه
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
There has as yet been no confirmation. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
generations U توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation U توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
My departure time is not determined yet . U وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
built into U که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
determinable U معلوم کردنی انقضاء پذیر
pedigreed U دارای نسب یادودمان معلوم
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
deponont U در فاهر مجهول و در باطن معلوم
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
We know it for a fact that… U برایمان کاملا" معلوم است که ...
It was evident from the start. U از اول کار معلوم بود
they are of a doubtful paterni U اصل انها معلوم نیست
his fate is sealed U سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
Known and unknown . U معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
type U نوع خون را معلوم کردن
known datum point U نقطهای با مختصات وگرای معلوم
Is the departure time certain ? U وقت حرکت معلوم است؟
typed U نوع خون را معلوم کردن
types U نوع خون را معلوم کردن
we shall see U تا ببینم بعد معلوم میشود
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
elimination U بخشی از داده هنوز استفاده نشده است
yhis port is not yet peopled U این بندر هنوز اباد نشده است
My tea is not cool enough to drink. U چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . U هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
not out U توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
fails U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
The regulations are stI'll in force ( effect ) . U این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
fail U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
failed U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
seal one's fate U سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
merge U ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
merges U ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
Are you still around? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> U صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
Do you still remember how poor we were? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
galley proof U نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
accrued interest بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
count one's chickens before they're hatched <idiom> U روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
greasy wool U پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. U او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
opens U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
softer U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
softest U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
open U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
opened U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
certifies U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
this line does not scan U وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
certifying U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
Recent search history Forum search
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1اصلاح ترجمه
1هنوز دلخواه خود را پیدا نکردم
1you still weren't very nice to him about it.
2مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
2مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
1he said he was going to work in a gym, eventually own his own sports club, and he faught with his father about everyting
2انرژی پتانسیل
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com