Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disfranchise
U
از حق رای یا انتخاب محروم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
choiceless
U
محروم از حق انتخاب
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
tree
U
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
excludes
U
محروم کردن
exclude
U
محروم کردن
devest
U
محروم کردن
abdicate
U
محروم کردن
bereave
U
محروم کردن
strip
U
محروم کردن از
depriving
U
محروم کردن
cut off
U
محروم کردن
dis-
U
محروم کردن
deprives
U
محروم کردن
deprive
U
محروم کردن
to cut off
U
محروم کردن
abdicating
U
محروم کردن
abdicates
U
محروم کردن
abdicated
U
محروم کردن
lock out
U
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing .
U
دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
disinheriting
U
از ارث محروم کردن
disinherit
U
از ارث محروم کردن
dispossess
U
محروم کردن دورکردن
cut off with a shilling
از ارث محروم کردن
disinherits
U
از ارث محروم کردن
dispossessed
U
محروم کردن دورکردن
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
dispossesses
U
محروم کردن دورکردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
dispossessing
U
محروم کردن دورکردن
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
unvoice
U
محروم از صدا کردن
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
unsight
U
از دیدن محروم کردن
disendow
U
از عطیه محروم کردن نبخشیدن
ostracize
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracized
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracised
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizes
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracising
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
attaint
U
مقصر دانستن محروم کردن
mayhen
U
ازوسیله دفاع محروم کردن
unsex
U
از خواص جنسی محروم کردن
ostracism
U
محروم کردن از حقوق اجتماعی
To cut somebody out of a wI'll.
U
کسی را از ارث محروم کردن
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
deprive the heirs of inheritance
U
وراث را از ارث محروم کردن
ostracizing
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablishes
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
disbar
U
از شغل وکالت محروم کردن
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishing
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
target selector
U
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
ostracising
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass
U
کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracizing
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
dispossessing
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disincorporate
U
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
tantalized
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
disappoint
U
ناکام کردن محروم کردن
divested
U
محروم کردن عاری کردن
evacuating
U
ترک کردن محروم کردن
evacuates
U
ترک کردن محروم کردن
foreclosed
U
محروم کردن سلب کردن
foreclose
U
محروم کردن سلب کردن
cut off
U
قطع کردن محروم کردن
evacuate
U
ترک کردن محروم کردن
depriving
U
محروم کردن معزول کردن
forecloses
U
محروم کردن سلب کردن
deprives
U
محروم کردن معزول کردن
divests
U
محروم کردن عاری کردن
evacuated
U
ترک کردن محروم کردن
foreclosing
U
محروم کردن سلب کردن
divesting
U
محروم کردن عاری کردن
divest
U
محروم کردن عاری کردن
geld
U
بی تخمدان کردن محروم کردن
disappoints
U
ناکام کردن محروم کردن
deprive
U
محروم کردن معزول کردن
curtails
U
محروم کردن قطع کردن
interdict
U
قدغن کردن محروم کردن
curtail
U
محروم کردن قطع کردن
curtailed
U
محروم کردن قطع کردن
curtailing
U
محروم کردن قطع کردن
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
sophistication
U
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility
U
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
dialed
U
انتخاب کردن
opt
U
انتخاب کردن
choose
U
انتخاب کردن
chooses
U
انتخاب کردن
dialled
U
انتخاب کردن
opted
U
انتخاب کردن
choosing
U
انتخاب کردن
selects
U
انتخاب کردن
selected
U
انتخاب کردن
select
U
انتخاب کردن
mischoose
U
بد انتخاب کردن
pitch upon
U
انتخاب کردن
dials
U
انتخاب کردن
to have one's pick
U
انتخاب کردن
sifted
U
انتخاب کردن
sifts
U
انتخاب کردن
single
U
انتخاب کردن
elect
U
انتخاب کردن
electing
U
انتخاب کردن
elects
U
انتخاب کردن
pick out
<idiom>
U
انتخاب کردن
sift
U
انتخاب کردن
to make a choice of
U
انتخاب کردن
screens
U
انتخاب کردن
screening, screenings
U
انتخاب کردن
screened
U
انتخاب کردن
screen
U
انتخاب کردن
opts
U
انتخاب کردن
opting
U
انتخاب کردن
dial
U
انتخاب کردن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
reelect
U
تجدید انتخاب کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
preselect
U
انتخاب کردن مقدماتی
pick out
U
انتخاب کردن دریافتن
destine
U
قبلا انتخاب کردن
chap
U
انتخاب کردن شکاف دادن
elects
U
انتخاب کردن برگزیده منتخب
electing
U
انتخاب کردن برگزیده منتخب
wale
U
تیر افقی انتخاب کردن
to pitch upon something
U
چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
elect
U
انتخاب کردن برگزیده منتخب
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
coopt
U
انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
checks
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
selects
U
جدا کردن انتخاب کردن
select
U
جدا کردن انتخاب کردن
selected
U
جدا کردن انتخاب کردن
to run in
U
گرفتار کردن انتخاب کردن
menu item
U
یک انتخاب در فهرست انتخاب
audio
U
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
clicks
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
disadvantaged
U
محروم
deprived
U
محروم
cold turkey
U
محروم
bereaved
U
محروم
blighted
U
محروم
sans
U
محروم از
to be defected
U
محروم شدن
lower class
U
طبقه محروم
exclusion
U
محروم سازی
disinherited
U
محروم ازارث
underclass
U
طبقه محروم
subclass
U
طبقه محروم
have not nations
U
ملل محروم
underclass
U
طبقهی محروم
disadvantaged children
U
کودکان محروم
excludable
U
محروم کردنی
deprivable
U
محروم کردنی
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
inalienable
U
محروم نشدنی لایتجزا
unhouseled
U
محروم از عشاء ربانی
estopel
U
امرخاصی محروم شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com