English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
utilizes U بهره برداری کردن
exploiting U بهره برداری کردن از
utilised U بهره برداری کردن
tapping U بهره برداری کردن از
exploit U بهره برداری کردن از
utilize U بهره برداری کردن
exploits U بهره برداری کردن از
utilizing U بهره برداری کردن
utilising U بهره برداری کردن
tapped U بهره برداری کردن از
utilises U بهره برداری کردن
tap U بهره برداری کردن از
operate U عمل کردن بهره برداری کردن
operated U عمل کردن بهره برداری کردن
operates U عمل کردن بهره برداری کردن
exploitation U بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
utilization U بهره برداری
utilisations U بهره برداری ها
gained U بهره برداری
gains U بهره برداری
utilisation [British] U بهره برداری
exploitation [utilization] U بهره برداری
utilizations U بهره برداری ها
gain U بهره برداری
usages U بهره برداری ها
usage U بهره برداری
using U بهره برداری
exploitation U بهره برداری
operation U بهره برداری
operating cost U هزینه بهره برداری
operating budget U بودجه بهره برداری
maximum value U مقدار بهره برداری
royalty U حق بهره برداری از چیزی
royalties U حق بهره برداری از چیزی
emergency operation U بهره برداری اضطراری
ready for use U اماده بهره برداری
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
agronomics U علم بهره برداری از زمین
operational research U تحقیق درخصوص بهره برداری
integrated reservoir operation U بهره برداری توام از چندمخزن
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
economic life U مدت بهره برداری از ماشین الات
tinpenny U حق الارض بهره برداری ازمعدن قلع
A concession U امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
super imposed working load U بار مربوط به بهره برداری از بنا
cost in use U هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
roll out the red carpet <idiom> U حسابی پذیرایی کردن
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
dispossess U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
Give the room a good clean. U اتاق را حسابی جمع وجور کردن
divest U بی بهره کردن
deprives U بی بهره کردن
depriving U بی بهره کردن
deprive U بی بهره کردن
divesting U بی بهره کردن
divests U بی بهره کردن
divested U بی بهره کردن
infatute U ازخرد بی بهره کردن
out law U از حقوق بی بهره کردن
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
spoliation U تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
job U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
mapping U نقشه برداری کردن
sample U نمونه برداری کردن
defrauds U کلاه برداری کردن
defraud U کلاه برداری کردن
defrauding U کلاه برداری کردن
safing U چاشنی برداری کردن
defrauded U کلاه برداری کردن
sampled U نمونه برداری کردن
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
arithmetic mean U میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic expression U عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
averaged U میانگین حسابی متوسط حسابی
average U میانگین حسابی متوسط حسابی
averages U میانگین حسابی متوسط حسابی
averaging U میانگین حسابی متوسط حسابی
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
unveiled U نمودار کردن پرده برداری
unveil U نمودار کردن پرده برداری
sampling U نمونه برداری مزه کردن
unveiling U نمودار کردن پرده برداری
unveils U نمودار کردن پرده برداری
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
ill treat U سوء استفاده کردن ضایع کردن
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
uses U استفاده کردن استعمال کردن
abusing U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abused U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuse U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuses U سو استفاده کردن از ضایع کردن
use U استفاده کردن استعمال کردن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
to play upon U سو استفاده کردن از
to make use of U استفاده کردن از
to make much of U استفاده کردن از
utilize U استفاده کردن از
put-upon U استفاده کردن از
employing U استفاده کردن
to trade on U سو استفاده کردن از
utilises U استفاده کردن از
utilised U استفاده کردن از
utilizing U استفاده کردن از
to take a of U استفاده کردن از
employs U استفاده کردن
put upon U استفاده کردن از
utilising U استفاده کردن از
utilizes U استفاده کردن از
employ U استفاده کردن
to a. one self of U استفاده کردن از
employed U استفاده کردن
play on U سوء استفاده کردن از
to tread on somebody's foot <idiom> U از کسی سو استفاده کردن
make much of U استفاده زیاد کردن از
strain U سوء استفاده کردن از
solarize U استفاده کردن از نورافتاب
strains U سوء استفاده کردن از
uses U مصرف استفاده کردن
to seize the opportunity U ازموقع استفاده کردن
misusing U سوء استفاده کردن از
reuse U دوباره استفاده کردن
trade on U سوء استفاده کردن از
do up U اماده استفاده کردن
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
impose upon U سوء استفاده کردن از
exercise one's veto U از حق وتو استفاده کردن
To take advantage of an opportunity. U از فرصت استفاده کردن
to profit by the accasion U از موقع استفاده کردن
misuses U سوء استفاده کردن از
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
use U مصرف استفاده کردن
take advantage U سوء استفاده کردن از
misused U سوء استفاده کردن از
misuse U سوء استفاده کردن از
to work out U منتهای استفاده را کردن از
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
to lay hold on U استفاده ازضعف کسی کردن
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
hectograph U ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
to play one's card well U از فرصت خود استفاده کامل کردن
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com