English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
misfeasance U سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
use age U مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
compiling U تالیف کردن
write U تالیف کردن
compiled U تالیف کردن
writes U تالیف کردن
compile U تالیف کردن
compiles U تالیف کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
compiling U گرداوردن تالیف کردن
compiles U گرداوردن تالیف کردن
compiled U گرداوردن تالیف کردن
compile U گرداوردن تالیف کردن
nest U بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
nests U بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
usufructuary U کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
default U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulting U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
author U : نویسندگی کردن تالیف و تصنیف کردن
dib U باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
intermediate U مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
DLL U فایلی که حاوی کتابخانهای از توابعی است که توسط برنامه دیگری قابل استفاده است
aliases U نام دیگری که علاوه بر نام کاربر استفاده میشود
alias U نام دیگری که علاوه بر نام کاربر استفاده میشود
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
literary work U تالیف
the profession of letters U تالیف
copyrights U حق تالیف
compilation U تالیف
copyright U حق تالیف
compilations U تالیف
conflation U تالیف
literary property U حق تالیف
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
synthetism U تالیف گرایی
copyright U حق تالیف و تصنیف
map compilation U تالیف نقشه
authorship U تالیف و تصنیف
copyrights U حق تالیف و تصنیف
syncretism U تالیف عقایدمختلف
legalizing U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
standarize U با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
to press charges against someone U ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
legalises U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
legalize U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises U قانونی کردن
legalising U قانونی کردن
legalize U قانونی کردن
legalizes U قانونی کردن
legalizing U قانونی کردن
legalized U قانونی کردن
legalised U قانونی کردن
legitimized U قانونی کردن
legitimising U قانونی کردن
legitimizes U قانونی کردن
legitimization U قانونی کردن
legitimises U قانونی کردن
legitimised U قانونی کردن
legalization U قانونی کردن
legitimize U قانونی کردن
legitimizing U قانونی کردن
essays U تالیف مقاله نویسی
coauthor U شریک در تالیف ونگارش
essay U تالیف مقاله نویسی
prosecute U تعقیب قانونی کردن
disables U فاقدصلاحیت قانونی کردن
disable U فاقدصلاحیت قانونی کردن
litigated U تعقیب قانونی کردن
litigate U تعقیب قانونی کردن
indicted U تعقیب قانونی کردن
prosecuted U تعقیب قانونی کردن
prosecutes U تعقیب قانونی کردن
prosecuting U تعقیب قانونی کردن
suing U تعقیب قانونی کردن
disabling U فاقدصلاحیت قانونی کردن
litigating U تعقیب قانونی کردن
indict U تعقیب قانونی کردن
indicts U تعقیب قانونی کردن
indicting U تعقیب قانونی کردن
litigates U تعقیب قانونی کردن
sue U تعقیب قانونی کردن
sued U تعقیب قانونی کردن
sues U تعقیب قانونی کردن
aliterary production U فراورده یا محصول ادبی تالیف
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
validates U تایید اعتبار قانونی کردن
validate U تایید اعتبار قانونی کردن
validating U تایید اعتبار قانونی کردن
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
validated U تایید اعتبار قانونی کردن
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
scissors and paste U تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to serve a legal p on any one U ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
pseudepigrapha U نوشته هاوکتابهای مشکوک الاعتباری که تالیف انهارابنویسندگان نسبت میدهد
executes U قانونی کردن اعدام کردن
executing U قانونی کردن اعدام کردن
executing U اداره کردن قانونی کردن
executes U اداره کردن قانونی کردن
executed U قانونی کردن اعدام کردن
executed U اداره کردن قانونی کردن
execute U اداره کردن قانونی کردن
legtimize U مشروع کردن قانونی کردن
legitimatize U قانونی کردن مشروع کردن
execute U قانونی کردن اعدام کردن
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com