English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gybe U ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
veers U تغییرجهت دادن
to put a bout U تغییرجهت دادن
veered U تغییرجهت دادن
veer U تغییرجهت دادن
to chop back U ناگهان تغییرجهت دادن
shunted U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunts U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
retrieval U عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی
to vote plump U رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
shifted U تغییرجهت
shifts U تغییرجهت
shift U تغییرجهت
kedge U تغییرجهت کشتی
gybe U جنبش تغییرجهت
precession U تغییرجهت محور جسم گردند
fishtail wind U بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
ex parte U ازیک طرف
of the same leaven U ازیک جنس
from pillar to post U ازیک دربدردیگر
on one hand U ازیک طرف
uniparental U ازیک ولی
osmosis U ازیک پرده
to lose an eye U ازیک چشم نابیناشدن
aliunde U ازیک جای دیگر
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
dual U استفاده ازیک جفت
consubstantiate U ازیک جنس شدن
Ask each and every one of them . U ازیک یک آنها بپرسید
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
itineration U ازیک جابجایی دیگر
personal computing U استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
out fall U محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
it is useful in a way U ازیک جهت سودمنداست تاندازهای مفیداست
replayed U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
nutcracker U تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
nutcrackers U تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
replays U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replay U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replaying U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
eponymy U اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
polyoestrous U دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
reconstitution site U قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Sept U دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند ازیک جد یا نیا بوجودامده اند
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
outdegree U تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
relocates U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
relocating U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
scrimmage U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
scrimmages U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
relocated U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
distortion U اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortions U اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
concatenate U بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
emission theory U فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
branches U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
amphibrach U شعر و نثری مرکب ازیک هجای بلند بین دو هجای کوچک
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
relays U ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relayed U ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
imethod U روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relay U ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
single transposition U نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
verification U بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
slewing U سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
uniservice U متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
take sides <idiom> U حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
de bounce U مدار الکترونیکی که ازانتخاب بیش ازیک کلید که بیش از یک سیگنال ایجاد میکند جلوگیری میکند
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consultation chess U بیش از یک نفر در برابر بیش ازیک نفر
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowances U جیره دادن فوق العاده دادن
allowance U جیره دادن فوق العاده دادن
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
instructed U دستور دادن اموزش دادن
judges U حکم دادن تشخیص دادن
direct U دستور دادن دستورالعمل دادن
illustrating U شرح دادن نشان دادن
instructing U دستور دادن اموزش دادن
informing U اطلاع دادن گزارش دادن
illustrates U شرح دادن نشان دادن
directed U دستور دادن دستورالعمل دادن
illustrate U شرح دادن نشان دادن
directs U دستور دادن دستورالعمل دادن
judged U حکم دادن تشخیص دادن
judging U حکم دادن تشخیص دادن
informs U اطلاع دادن گزارش دادن
assigning U نسبت دادن تخصیص دادن
assigns U نسبت دادن تخصیص دادن
garnishing U زینت دادن لعاب دادن
instruct U دستور دادن اموزش دادن
expand U توسعه دادن بسط دادن
expanding U توسعه دادن بسط دادن
expands U توسعه دادن بسط دادن
give security for U تامین دادن ضامن دادن
mitigated U تخفیف دادن تسکین دادن
pottion U بهره دادن از جهاز دادن به
mitigate U تخفیف دادن تسکین دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
judge U حکم دادن تشخیص دادن
to switch on U اتصال دادن جریان دادن
instructs U دستور دادن اموزش دادن
circulate U انتشار دادن رواج دادن
individualised U تمیز دادن تشخیص دادن
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
individualises U تمیز دادن تشخیص دادن
circulated U انتشار دادن رواج دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
individualizing U تمیز دادن تشخیص دادن
circulates U انتشار دادن رواج دادن
individualizes U تمیز دادن تشخیص دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
individualized U تمیز دادن تشخیص دادن
individualising U تمیز دادن تشخیص دادن
insulted U فحش دادن دشنام دادن
lend U عاریه دادن اجاره دادن
insult U فحش دادن دشنام دادن
inform U اطلاع دادن گزارش دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com