English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
analyze U تشریح کردن
anatomize U تشریح کردن
dissected U تشریح کردن
dissect U تشریح کردن
dissects U تشریح کردن
dissecting U تشریح کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
long distance U ازراه دور تلفن کردن
sufism U عرفان
gnosticize U عرفان
theosophy U عرفان
mysticism U عرفان
theosophism U عقیده به عرفان
gnosticize U عرفان گفتن
theosophist U اهل عرفان
theosophical U وابسته به عرفان
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
mysticism U توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
pervertible U ازراه در رو
by courtesy U ازراه التفات
algebraically U ازراه جبر
interrogatively U ازراه پرسش
interposingly U ازراه مداخله
foully U ازراه خیانت
demonstratively U ازراه اثبات
paraphrastically U ازراه تفسیر
diagnostically U ازراه تشخیص
encouragingly U ازراه تشویق
intuitively U ازراه برهانی
intuitively U ازراه کشف
intuitively U ازراه انتقال
exegetically U ازراه تفسیر
inquiringly U ازراه استفسار
by ear U ازراه گوش
inferentially U ازراه استنباط
introspectively U ازراه خودنگری
posteriori U ازراه استقرار
inquiringly U ازراه بازجویی
by sea U ازراه دریا
heretically U ازراه رفض
offensively U ازراه تهاجم
controversially U ازراه مباحثه
by indirection U ازراه تقلب
catechist U ازراه پرسش
gymnastically U ازراه ورزش
conjugally U ازراه زناشویی
anatomies U تشریح
dissection U تشریح
analysis U تشریح
anatomy U تشریح
surgery U تشریح
surgeries U تشریح
illustration U تشریح
illustrations U تشریح
professionally U ازراه پیشه یاکسب
catechization U ازراه سئوال وجواب
inferentially U ازراه نتیجه گیری
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically U ازراه حکمت دوستی
glozingly U ازراه عیب پوشی
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
basophobia U هراس ازراه رفتن
entomotomy U تشریح حشرات
anatomist U تشریح کننده
discussions U تشریح مطالب
innuendos U یعنی تشریح
discussion U تشریح مطالب
anatomically U از روی تشریح
descriptions U توصیف تشریح
description U توصیف تشریح
innuendoes U یعنی تشریح
innuendo U یعنی تشریح
neurotomy U تشریح اعصاب
dissector U تشریح کننده
autopsies U تشریح مرده
dissecting knife U چاقوی تشریح
problem description U تشریح مسئله
autopsy U تشریح مرده
zootomy U تشریح حیوانات
non descript U تشریح ناپذیر
anatomies U مبحث تشریح
anatomy U مبحث تشریح
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
tree surgery U تشریح علمی درخت
d. anatomy U تشریح مشاهدهای یا تبصیری
autopsy U تشریح نسج مرده
autopsies U تشریح نسج مرده
pdl U زبان تشریح صفحه
embryotomy U تشریح جنین درزهدان
catling U چاقوی تشریح یاجراحی
aerography U علم تشریح هوا
anatomically U مطابق علم تشریح
anatomist U متخصص علم تشریح
phytotomy U برش و تشریح گیاه
page description language U زبان تشریح صفحه
syntax language U زبان تشریح نحو
hypotyposis U تشریح مجسم کننده
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
analyzes U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing U پاره پاره کردن تشریح کردن
prosector U تشریح کننده بدن مرده
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
body snatcher U کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance U واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com