English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lummox U ادم ناشی وخام دست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gosling U شخص نا بالغ وخام
goslings U شخص نا بالغ وخام
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
resultant U ناشی
resulting U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettantes U ناشی
Due to U ناشی از
therefrom U ناشی از ان
even tual U ناشی
ill U ناشی
resulted U ناشی
muffed U ناشی
due U ناشی از
maladroit U ناشی
result U ناشی
skilless U ناشی
skill less U ناشی
descended U ناشی
amateurish U ناشی
muffs U ناشی
muffing U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
muff U ناشی
dilettante U ناشی
ill- U ناشی
ills U ناشی
emergent U ناشی
gauche U ناشی کج
mala filde U ناشی
issued U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
emanating U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
internal U ناشی ازدرون
hypostatic U ناشی از ته نشینی
rhapsodical U ناشی از احساسات
unfortunate U ناشی ازبدبختی
awkward U بی لطافت ناشی
privative U ناشی از محرومیت
negligent U ناشی از بی مبالاتی
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
issue U ناشی شدن
sequent U منتج ناشی
awkwardness U ناشی گری
novice U ادم ناشی
novices U ادم ناشی
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
gremie U بی تجربه و ناشی
gaucherie U ناشی گری
awkward age U سن خامکار [ناشی]
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
guttural U ناشی از گلو
variorum U ناشی ازچندمنبع
unperfect U ناشی نابلد
unskil U ناشی بی مهارت
stingy U ناشی از خست
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
due to an accident U ناشی از یک حادثه
rise U ناشی شدن
tisy U ناشی از مستی
rise U ناشی شدن از
toxic U ناشی از زهراگینی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
resulted U ناشی شدن نتیجه
inexpertly U ازروی ناشی گری
impiteous U ناشی از سخت دلی
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
result U ناشی شدن نتیجه
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
resulting U ناشی شدن نتیجه
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
intuitional U ناشی از درک مستقیم
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
arising U رخ دادن ناشی شدن
wind wave U خیز اب ناشی از باد
rube U ادم دهاتی ناشی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
shear crack U ترک ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
flows U ناشی شدن فلو
internal U باطنی ناشی ازدرون
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
war risks U خطرات ناشی از جنگ
wind wave U موج ناشی از باد
royalistic U ناشی از شاه پرستی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
well meaning U ناشی از قصد خوب
occupation disease U امراض ناشی از کار
pot valour U دلپری ناشی از مستی
arise U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
ravening U حریص ناشی از حرص
proceeded U ناشی شدن از عایدات
renunciative U ناشی از انکار نفس
well-meaning U ناشی از قصد خوب
renunciatory U ناشی از انکار نفس
proceed U ناشی شدن از عایدات
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
derive U ناشی شدن از منتج کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
derives U ناشی شدن از منتج کردن
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com