English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
release U اجازه صدور
released U اجازه صدور
releases U اجازه صدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
export licence U جواز صدور مجوز صدور
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
export [to] U صدور [به]
exportation U صدور
issuance U صدور
issuance credit U صدور
export U صدور
exporting U صدور
emanation U صدور
exported U صدور
issuing U صدور
emissions U صدور
emission U صدور
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
issue U صدور مطلب
prescriptions U صدور فرمان
issued U صدور مطلب
issues U صدور مطلب
prescription U صدور فرمان
primary emission U صدور اولیه
issue note U برگه صدور
issue a guarantee U صدور ضمانتنامه
data export U صدور داده
secondary emission U صدور ثانوی
field emission U صدور میدانی
specific emission U ضریب صدور
thermionic emission U صدور گرمیونایی
exportable U قابل صدور
emissions U صدور الکترون
emissions U صدور خروج
emission U صدور الکترون
date in issuing U تاریخ صدور
electron emission U صدور الکترون
emission characteristic U مشخصه صدور
date of issuance U تاریخ صدور
billing U صدور صورتحساب
emission U صدور خروج
emissive power U قدرت صدور
export licence U پروانه صدور
export bounty U جایزه صدور
issue U انتشار دادن صدور
issues U انتشار دادن صدور
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
to request issuance U تقاضای صدور کردن
issued U انتشار دادن صدور
secondary emission ratio U شدت صدور ثانوی
secondary emission characteristic U مشخصه صدور ثانوی
prohibition U صدور حکم منع
photo emission effect U صدور نور- برقی
perfecting bail U صدور قرارقبولی کفالت
bond issue U صدور اوراق قرضه
photo electric emission U صدور نور- برقی
issuable U قابل صدور انتشار دادنی
issue [of something] [ID card or check] U صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
prohibitive tax U مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
permit U اجازه
permits U اجازه
permitting U اجازه
authorization U اجازه
authorisations U اجازه
warrent U اجازه
permission U اجازه
ok U اجازه
licensure U اجازه
fiat U اجازه
liberties U اجازه
fiats U اجازه
by permission of U با اجازه
liberty U اجازه
licenses U اجازه
licences U اجازه
licence U اجازه
license U اجازه
okay U اجازه
ratification U اجازه
leaving U اجازه
leave U اجازه
licensing U اجازه
authority U اجازه
unauthorized U بی اجازه
approval U اجازه
billets U اجازه نامه
audiences U اجازه حضور
audience U اجازه حضور
licensable U قابل اجازه
clearance U اجازه زدودگی
suffers U اجازه دادن
passage U اجازه عبور
tokens U اجازه ورود
suffer U اجازه دادن
suffered U اجازه دادن
billeting U اجازه نامه
lincense or cence U اجازه دادن
grants U اجازه دادن
granted U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
token U اجازه ورود
warranties U تعهدنامه اجازه
billeted U اجازه نامه
billet U اجازه نامه
may i take it please U اجازه می فرمایید
access U اجازه دخول
accessed U اجازه دخول
accesses U اجازه دخول
accessing U اجازه دخول
warranty U تعهدنامه اجازه
full power of attorney U اجازه نامه
letting U اجازه دادن
acquisition authority U اجازه خرید
consented U رضا اجازه
certificate of authority U اجازه نامه
approach clearance U اجازه فرود
approach clearance U اجازه تقرب
consent U رضا اجازه
letter of attorney U اجازه نامه
power of attorney U اجازه نامه
warrant of attorney U اجازه نامه
power of procuration U اجازه نامه
power of authority U اجازه نامه
authorizations U اختیار اجازه
let U اجازه دادن
lets U اجازه دادن
passport U اجازه مسافرت
warrants U اجازه قانونی
authorize U اجازه دادن
authorising U اجازه دادن
authorises U اجازه دادن
permissive U اجازه دهنده
feu U اجازه همیشگی
flight clearance U اجازه پرواز
if you please U با اجازه شما
imprimatur U اجازه چاپ
authorizes U اجازه دادن
passages U اجازه عبور
authorizing U اجازه دادن
consenting U رضا اجازه
warranting U اجازه قانونی
warranted U اجازه قانونی
by your leave U با اجازه شما
warrant U اجازه قانونی
consents U رضا اجازه
conge U اجازه عبور
inofficial U بدون اجازه
have it <idiom> U اجازه دادن
to permit oneself U اجازه خواستن
connivance U اجازه ضمنی
search warrant U اجازه تفتیش
to obtain permission U اجازه گرفتن
pass U اجازه عبور
passed U اجازه عبور
take in <idiom> U اجازه دادن
to allow U اجازه دادن
passports U اجازه مسافرت
without a by your leave U بی اجازه بی خداحافظی
transit bill U اجازه عبور
passes U اجازه عبور
to beg leave U اجازه رفتن
license U اجازه نامه
grant U اجازه دادن
allow U اجازه دادن
search warrants U اجازه تفتیش
searcher warrant U اجازه تفتیش
licensing U اجازه نامه
permit U اجازه دادن
authority U توانایی اجازه
authority U اجازه اعتبار
go through <idiom> U اجازه دادن
searcher warrant U اجازه بازرسی
allowance U اجازه دادن
allowances U اجازه دادن
permitting U اجازه دادن
to ask permission U اجازه خواستن
to admit of U اجازه دادن
forbids U اجازه ندادن
forbid U اجازه ندادن
permits U اجازه دادن
admission U اجازه بستری [در بیمارستان]
wink at <idiom> U اجازه دخالت ندادن
authorization U اختیاردادن اجازه دادن
exequatur U اجازه نامه قونسول
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
to ask [someone] for permission U [از کسی] اجازه گرفتن
charter U منشور اجازه نامه
absent without leave U نهستی بدون اجازه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com