English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
let out <idiom> U اجازه بیرون رفتن یا فرارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
let out U اجازه بیرون امدن دادن
to beg leave U اجازه رفتن
licensing U اجازه رفتن دادن
license U اجازه رفتن دادن
licenses U اجازه رفتن دادن
licence U اجازه رفتن دادن
licences U اجازه رفتن دادن
to pass off U بیرون رفتن
push off U بیرون رفتن
go out U بیرون رفتن
go off U بیرون رفتن
to go off U بیرون رفتن
to go out U به بیرون رفتن
get the push U بیرون رفتن
exit U بیرون رفتن
get out U بیرون رفتن
pass off U بیرون رفتن
exits U بیرون رفتن
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to ride out U سالم بیرون رفتن از
to leave school U ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
out bound U عازم بیرون رفتن از بندر
extravagate U ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
he is out and a bout U از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
show one out U راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
to show one out U راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
degradation U اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
take off <idiom> U فرارکردن
throw off U فرارکردن
to make ones getaway U فرارکردن
stampedes U فرارکردن
to run off U فرارکردن
stampede U فرارکردن
stampeded U فرارکردن
stampeding U فرارکردن
chased U واداربه فرارکردن
escape U دررفتن فرارکردن
escaped U دررفتن فرارکردن
escapes U دررفتن فرارکردن
chasing U واداربه فرارکردن
chases U واداربه فرارکردن
escaping U دررفتن فرارکردن
chase U واداربه فرارکردن
take a powder <idiom> U دررفتن ،فرارکردن
run off with (someone) <idiom> U فرارکردن ،گریختن
chace U واداربه فرارکردن
sit out U رو کردن و فرارکردن از خاک
skip bail <idiom> U از دست قانون فرارکردن
flight U فرارکردن کوچ کردن
narrow escape <idiom> U بدون هیچ خطایی فرارکردن
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
liberties U اجازه
unauthorized U بی اجازه
ratification U اجازه
authority U اجازه
warrent U اجازه
license U اجازه
leaving U اجازه
leave U اجازه
licensing U اجازه
licences U اجازه
fiats U اجازه
fiat U اجازه
licensure U اجازه
licenses U اجازه
liberty U اجازه
permitting U اجازه
licence U اجازه
okay U اجازه
ok U اجازه
approval U اجازه
by permission of U با اجازه
authorization U اجازه
permits U اجازه
permission U اجازه
authorisations U اجازه
permit U اجازه
have it <idiom> U اجازه دادن
pass U اجازه عبور
take in <idiom> U اجازه دادن
billeted U اجازه نامه
audience U اجازه حضور
audiences U اجازه حضور
billets U اجازه نامه
forbid U اجازه ندادن
grant U اجازه دادن
allow U اجازه دادن
search warrant U اجازه تفتیش
search warrants U اجازه تفتیش
passed U اجازه عبور
passes U اجازه عبور
forbids U اجازه ندادن
allowances U اجازه دادن
allowance U اجازه دادن
license U اجازه نامه
permit U اجازه دادن
permits U اجازه دادن
permitting U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
granted U اجازه دادن
grants U اجازه دادن
warranties U تعهدنامه اجازه
warranty U تعهدنامه اجازه
authority U توانایی اجازه
authority U اجازه اعتبار
billet U اجازه نامه
to allow U اجازه دادن
releases U اجازه صدور
released U اجازه صدور
connivance U اجازه ضمنی
release U اجازه صدور
billeting U اجازه نامه
go through <idiom> U اجازه دادن
authorizes U اجازه دادن
searcher warrant U اجازه تفتیش
searcher warrant U اجازه بازرسی
permissive U اجازه دهنده
licensing U اجازه نامه
authorizations U اختیار اجازه
lets U اجازه دادن
letting U اجازه دادن
acquisition authority U اجازه خرید
authorizing U اجازه دادن
to ask permission U اجازه خواستن
to admit of U اجازه دادن
warrant U اجازه قانونی
warranted U اجازه قانونی
warranting U اجازه قانونی
warrants U اجازه قانونی
passport U اجازه مسافرت
passports U اجازه مسافرت
let U اجازه دادن
passages U اجازه عبور
passage U اجازه عبور
power of authority U اجازه نامه
power of procuration U اجازه نامه
warrant of attorney U اجازه نامه
conge U اجازه عبور
may i take it please U اجازه می فرمایید
lincense or cence U اجازه دادن
feu U اجازه همیشگی
flight clearance U اجازه پرواز
inofficial U بدون اجازه
imprimatur U اجازه چاپ
power of attorney U اجازه نامه
letter of attorney U اجازه نامه
consents U رضا اجازه
approach clearance U اجازه فرود
consenting U رضا اجازه
approach clearance U اجازه تقرب
consented U رضا اجازه
licensable U قابل اجازه
consent U رضا اجازه
by your leave U با اجازه شما
certificate of authority U اجازه نامه
full power of attorney U اجازه نامه
if you please U با اجازه شما
authorize U اجازه دادن
authorising U اجازه دادن
access U اجازه دخول
token U اجازه ورود
clearance U اجازه زدودگی
tokens U اجازه ورود
without a by your leave U بی اجازه بی خداحافظی
transit bill U اجازه عبور
accessed U اجازه دخول
authorises U اجازه دادن
suffer U اجازه دادن
to obtain permission U اجازه گرفتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com