English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
searcher warrant U اجازه بازرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
survey U بازرسی
inspecting U بازرسی
inspected U بازرسی
inspect U بازرسی
examinations U بازرسی
surveyed U بازرسی
perambulation U بازرسی
audits U بازرسی
visits U بازرسی
visited U بازرسی
auditing U بازرسی
audited U بازرسی
surveys U بازرسی
inspection U بازرسی
checks U بازرسی شد
checked U بازرسی شد
check U بازرسی شد
inspectorship U بازرسی
audit U بازرسی
visit U بازرسی
controllership U بازرسی
examining U بازرسی
control U بازرسی
visitations U بازرسی
controlling U بازرسی
examine U بازرسی
visitation U بازرسی
examined U بازرسی
controls U بازرسی
cross examination U بازرسی
inspects U بازرسی
inquiries U بازرسی
inquiry U بازرسی
examines U بازرسی
examen U بازرسی
examination U بازرسی
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
to look over U بازرسی کردن
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
inspectional U مربوط به بازرسی
examined U بازرسی کردن
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
examine U بازرسی کردن
seach U بازرسی کردن
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
survey report U گزارش بازرسی
scrutineer U بازرسی فنی
unverified <adj.> U بازرسی نشده
for [your/our] inspection U برای بازرسی
inquiry documents U اسناد بازرسی
untested <adj.> U بازرسی نشده
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
controls U بازرسی کردن
jerque U بازرسی کشتی
probe U میله بازرسی
probed U میله بازرسی
audit U بازرسی رسیدگی
probes U میله بازرسی
manhole U اطاقک بازرسی
manholes U اطاقک بازرسی
martitime survey U بازرسی دریائی
examinations U بازرسی معاینه
examination U بازرسی معاینه
investigating committee U کمیته بازرسی
committee of inquiry U کمیته بازرسی
examining U بازرسی کردن
examines U بازرسی کردن
check U بازرسی کردن
checked U بازرسی کردن
controlling U بازرسی کردن
checks U بازرسی کردن
detection U بازیابی بازرسی
control U بازرسی کردن
magnetic inspection U بازرسی مغناطیسی
vidimus U بازرسی حساب
inspection certificate U گواهی بازرسی
checkup U بازرسی کلی
inspect U بازرسی کردن
survey U بازرسی کردن
cargo checking U بازرسی بار
surveyed U بازرسی کردن
to search after U بازرسی کردن
surveys U بازرسی کردن
searchingly U بازرسی کردن
searchingly U تکاپو بازرسی
inspect U تحقیق بازرسی
inspected U بازرسی کردن
check point U نقطه بازرسی
look over something <idiom> U بازرسی کردن
inspects U تحقیق بازرسی
certificate of survey U گواهی بازرسی
inspects U بازرسی کردن
inspecting U تحقیق بازرسی
inspecting U بازرسی کردن
inspected U تحقیق بازرسی
certificate of inspection U گواهی بازرسی
searches U بازرسی کردن
audited U بازرسی رسیدگی
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
search U بازرسی کردن
search U تکاپو بازرسی
to browse through U بازرسی کردن
auditing U بازرسی رسیدگی
to rummage U بازرسی کردن
audits U بازرسی رسیدگی
inspection U بازرسی و بازبینی
identity control U بازرسی شناسنامه
searched U بازرسی کردن
searched U تکاپو بازرسی
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
identity check U بازرسی شناسنامه
searches U تکاپو بازرسی
non destructive inspection U بازرسی غیر مخرب
search warrant U حکم بازرسی و ورود
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
check sweeping U بازرسی مین روبی
search warrants U حکم بازرسی و ورود
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
cargo checking U بازرسی کردن محمولات
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
control U بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering U بازرسی فنی قایق
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
contractor inspection system U سیستم بازرسی پیمانها
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
input control unit U واحد بازرسی ورودی
domiciliary visit U بازرسی خانه شخص
cwe U ترخیص بدون بازرسی
checks U امتحان کردن بازرسی
controllable U قابل ممیزی یا بازرسی
check U امتحان کردن بازرسی
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
checked U امتحان کردن بازرسی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
helical scanning U بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
tech inspection U بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
location survey U بازرسی در جای اجناس درانبار
FBI U مخفف دفتر بازرسی فدرال
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
weight and balance sheet U برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
visitations U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitation U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point U اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
The reporter was held at the checkpoint for several hours. U خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search U الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
permits U اجازه
warrent U اجازه
authorization U اجازه
permission U اجازه
authorisations U اجازه
licensure U اجازه
fiat U اجازه
liberties U اجازه
fiats U اجازه
liberty U اجازه
by permission of U با اجازه
ok U اجازه
authority U اجازه
licence U اجازه
permitting U اجازه
okay U اجازه
license U اجازه
approval U اجازه
leave U اجازه
licenses U اجازه
ratification U اجازه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com