Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interstitial atom
U
اتم درون شبکهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interstitial
U
درون شبکهای
interstitial compound
U
ترکیب درون شبکهای
interstitial hydride
U
هیدرید درون شبکهای
Other Matches
intercoastal
U
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
lattice bridge
U
پل شبکهای
lacy
U
شبکهای
reticular
U
شبکهای
grillage foundation
U
پی شبکهای
retiary
U
شبکهای
grids
U
سیخ شبکهای
reticular membrane
U
غشاء شبکهای
plexiform
U
شبکهای شبیه رگ
grilling
U
سیخ شبکهای
reticular formation
U
ساخت شبکهای
grill
U
سیخ شبکهای
grid
U
سیخ شبکهای
cellular structure
U
ساختار شبکهای
network structure
U
ساختار شبکهای
formatio reticularis
U
ساخت شبکهای
grid chart
U
نمودار شبکهای
grills
U
سیخ شبکهای
parallel trussed girder
U
تیر شبکهای موازی
raster display
U
صفحه نمایش شبکهای
raster image processor
U
پردازشگر تصویر شبکهای
centralized network configuration
U
ساختار شبکهای متمرکز
in line processing
U
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
reticular activating system
U
دستگاه فعال ساز شبکهای
character map
U
شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
ascending reticular activating system
U
دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
despotic network
U
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
reticulum
U
شیردان جانور نشخوار کننده ساختمان شبکهای
accross the slope system
U
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
local area network
U
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
lan
U
شبکهای که ترمینالها و قط عات مختلف آن در فاصله کمی از هم قرار دارند.
star network topology
U
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
decentralized computer network
U
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
aras
U
system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
OCE
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک شی و فایل میدهد
campus network
U
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
synchronous
U
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
opens
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opened
U
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
distributing
U
شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
homogeneous computer network
U
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
capacitor intel filter
U
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
distribute
U
شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
hierarchical communications system
U
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
distributes
U
شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
platform
U
نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
wide area network
U
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
isochronous network
U
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
platforms
U
نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
gert
U
technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای
hierarchical communications system
U
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
multidrop circuit
U
شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
enterprise network
U
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
asynchronous
U
کامپیوتری که به شبکهای وصل است تا شماره گیری مودم ها را کنترل کند و به کاربران در فاصله دور اجازه استفاده از اتصال مودم و دستیابی به شبکه بدهد
insides
U
درون
ben
U
درون
inly
U
از درون
inside
U
درون
endocarp
U
درون بر
cores
U
درون
core
U
درون
interiorly
U
از درون
interior
U
درون
interiors
U
درون
inbound
U
به درون
in the recesses of the heart
U
در درون دل
abintra
U
از درون
endogenous
U
درون زا
internally
U
از درون
inward
U
درون
inhaul line
U
درون کش
reentrant
U
درون رو
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
input
U
درون داد
intradermic
U
درون پوستی
inputted
U
درون گذاشت
introvert
U
درون گرا
entotic
U
درون گوشی
introverts
U
درون گرا
inputted
U
درون داد
entoderm
U
درون پوست
endozoic
U
درون جانوری
entoptic
U
درون چشمی
endothelium
U
درون پوش
input
U
درون گذاشت
endobiotic
U
درون بافتی
endogenous variable
U
متغیر درون زا
endogeny
U
درون زایی
subversion
U
درون واژگونی
endolymph
U
درون- لنف
endomorph
U
درون دگرگون
throughout
U
از درون وبیرون
endophagous
U
درون خوار
endoplasm
U
درون مایه
endogenous
U
درون زاد
endogen
U
درون زایی
endocardium
U
درون شامه دل
endocrinology
U
درون ریزشناسی
endoderm
U
درون پوست
autochthonous
U
درون خیز
ataraxia
U
ارامش درون
endogamous
U
درون همسری
endogamy
U
درون همسری
ingrowing
U
درون رویان
endopsychic
U
درون روانی
endoscope
U
درون بین
intravenous
U
درون وریدی
talent
U
درون داشت
talented
U
درون داشت
inbreeding
U
درون همسری
interpolations
U
درون گیری
interpolations
U
درون یابی
interpolation
U
درون گیری
intravenously
U
درون وریدی
innate
U
درون زاد
introspection
U
درون گرایی
immigration
U
درون کوچی
introspective
U
درون نگرانه
introspective
U
درون نگر
endosmose
U
درون راند
inland
U
درون کشور
interiors
U
درونی درون
interior
U
درونی درون
inborn
U
درون زاد
introspection
U
درون نگری
interpolation
U
درون یابی
intercontinental
U
درون بری
introjection
U
درون فکنی
introflexion
U
سوی درون
intrauterine
U
درون رحمی
intrastate
U
درون کشوری
intrastate
U
درون ایالتی
intrapsychic
U
درون روانی
intramuscular
U
درون عضلانی
intramuscular
U
درون ماهیچهای
endocrine
U
درون ریز
insight
U
درون بینی
insights
U
درون بینی
pronation
U
درون گرداندن
introversion
U
درون گرایی
talents
U
درون داشت
inwards or inward
U
سوی درون
underground water
U
اب درون زمین
transcrystalline
U
درون بلورهای
subjectivism
U
درون گرایی
self reflection
U
درون اندیشی
retropulsion
U
درون ریزی
entrances
U
درون رفت
online
U
درون خطی
inbuilt
U
درون بافته
emigration
U
درون کوچکی
located inside
U
در درون قرارگرفته
feed
U
درون گذاشت
feeds
U
درون گذاشت
intramolecular
U
درون مولکولی
idiotropic
U
درون نگر
inrush
U
درون یورش
inpouring
U
بسوی درون
inner directed
U
درون وابسته
entrance
U
درون رفت
entranced
U
درون رفت
entrancing
U
درون رفت
inlier
U
درون هشته
ingression
U
درون روی
on line
U
درون خطی
influent
U
درون ریز
assimilation
U
درون سازی
insalivate
U
درون یورش
intradermal
U
درون پوستی
intrafusal
U
درون دوکی
intramolecular
U
درون ذرهای
intracranial
U
درون جمجمهای
intraindividual
U
درون فردی
intracellular
U
درون یاختهای
intrapersonal
U
درون فردی
site license
U
مجوز درون سازمانی
self scrutiny
U
درون خویشتن بینی
intramolecular force
U
نیروی درون مولکولی
self examination
U
درون خویشتن بینی
screwthread
U
خان درون پیچ
incurved
U
خمیده سوی درون
infalling
U
ریزش بسوی درون
ductless glands
U
غدههای درون ریز
incurvation
U
خم سازی سوی درون
within group variance
U
پراکنش درون گروهی
endocrine gland
U
غده درون ریز
upcountry
U
درداخل یا درون کشور
in line coding
U
کدگذاری درون برنامهای
incurvation
U
خمیدگی سوی درون
pitman
U
کارگر درون معدن
online storage
U
انباره درون خطی
online operation
U
عمل درون خطی
introversion
U
برگشت بسوی درون
introversible
U
سوی درون برگشتنی
introspective psychology
U
روانشناسی درون نگر
introrse
U
رو کننده بسوی درون
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com