Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He who makes no mistakes makes nothing .
<proverb>
U
آن کس اشتباه نمى کند که کارى انجام نمى دهد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
U
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
range error
U
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
Every man is made for a special job.
<proverb>
U
هر کس را بهر کارى ساختند .
When in doubt do nowt (nothing).
<proverb>
U
وقتى شک دارى دست به کارى نزن .
There is no harm in being overcautious.
<proverb>
U
کار از میکم کارى عیب نمى کند.
Why should the wise man do that which he will rue?.
<proverb>
U
چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
glitch
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
U
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
mix-up
U
اشتباه
in error
<adj.>
U
اشتباه
mix-ups
U
اشتباه
discrepancy
U
اشتباه
wrong
U
اشتباه
snafu
U
اشتباه
mix up
U
اشتباه
mistakes
U
اشتباه
wrongs
U
اشتباه
mistaking
U
اشتباه
wronging
U
اشتباه
mistake
U
اشتباه
jeofail
U
اشتباه
lap sus
U
اشتباه
errors
U
اشتباه
inerrant
U
بی اشتباه
incorrectness
U
اشتباه
barratry
U
اشتباه
overseen
U
در اشتباه
false
<adj.>
U
اشتباه
fumble
U
اشتباه
fumbled
U
اشتباه
fumbles
U
اشتباه
flounders
U
اشتباه
floundering
U
اشتباه
floundered
U
اشتباه
flounder
U
اشتباه
goofs
U
اشتباه
goofing
U
اشتباه
goofed
U
اشتباه
goof
U
اشتباه
errancy
U
اشتباه
error
U
اشتباه
tripped
U
اشتباه
faulted
U
اشتباه
faux pas
U
اشتباه
fallacy
U
اشتباه
trips
U
اشتباه
clanger
U
اشتباه
fault
U
اشتباه
mistakenness
U
اشتباه
trip
U
اشتباه
fallacies
U
اشتباه
faults
U
اشتباه
to put one in the wrong
U
اشتباه
parachronism
U
اشتباه تاریخی
inadvertently
<adv.>
U
بصورت اشتباه
erroneous
U
غلط اشتباه
flub
U
اشتباه احمقانه
by accident
<adv.>
U
بصورت اشتباه
off the beam
<idiom>
U
اشتباه ،خطا
by a mistake
<adv.>
U
بصورت اشتباه
typo
U
اشتباه تایپی
unmistakable
U
خالی از اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
U
بصورت اشتباه
peccadillos
U
اشتباه کوچک
peccadillo
U
اشتباه کوچک
peccadilloes
U
اشتباه کوچک
spuriously
<adv.>
U
بطور اشتباه
peccant
U
اشتباه کار
trip up
<idiom>
U
اشتباه کردن
slip up
U
اشتباه کردن
slip-up
U
اشتباه کردن
slip-ups
U
اشتباه کردن
mistook
U
اشتباه کردن
slip
U
اشتباه کردن
slipped
U
اشتباه لیزی
to goof up
[American E]
U
اشتباه کردن
goofs
U
اشتباه کردن
unintentionally
<adv.>
U
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
U
بطور اشتباه
by accident
<adv.>
U
بطور اشتباه
goof
U
اشتباه کردن
as a result of a mistake
<adv.>
U
بطور اشتباه
goofed
U
اشتباه کردن
by a mistake
<adv.>
U
بطور اشتباه
goofing
U
اشتباه کردن
slip
U
اشتباه لیزی
slipped
U
اشتباه کردن
bungler
U
اشتباه کار
miscalculations
U
محاسبه اشتباه
blames
U
اشتباه گناه
misstep
U
اشتباه درقضاوت
mistakable
U
قابل اشتباه
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
unerring
U
اشتباه نشدنی
bedlam
U
اشتباه شدید
mistakenness
U
در اشتباه بودن
blame
U
اشتباه گناه
blamed
U
اشتباه گناه
blaming
U
اشتباه گناه
mistaken party
U
اشتباه کننده
mistake of law
U
اشتباه حکمی
fallible
U
اشتباه کننده
miscue
U
اشتباه کردن
by mistake
<adv.>
U
بصورت اشتباه
bunglers
U
اشتباه کار
mils trip
U
اشتباه میلیمی
metachronism
U
اشتباه تاریخی
malentendu
U
اشتباه فهمیدن
lapsus memoriac
U
اشتباه یا لغزش
lapsus linguac
U
اشتباه لپی
spuriously
<adv.>
U
بصورت اشتباه
misguidely
U
از روی اشتباه
misplay
U
بازی اشتباه
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
to set
U
از اشتباه دراوردن
to put wise
U
از اشتباه دراوردن
miswrite
U
اشتباه نوشتن
unintentionally
<adv.>
U
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
U
بصورت اشتباه
blunder
U
اشتباه کردن
blundered
U
اشتباه بزرگ
blundered
U
اشتباه لپی
blundered
U
اشتباه کردن
blundering
U
اشتباه بزرگ
absolute error
U
اشتباه مطلق
blundering
U
اشتباه لپی
blundering
U
اشتباه کردن
wrongly
<adv.>
U
بصورت اشتباه
blunder
U
اشتباه لپی
blooper
U
اشتباه احمقانه
professional misconduct
U
اشتباه حرفهای
oversights
U
اشتباه نظری
blunder
U
اشتباه بزرگ
boo boo
U
اشتباه کاری
boner
U
اشتباه مضحک
phonily
<adv.>
U
بصورت اشتباه
blunderingly
U
ازروی اشتباه
probable error
U
اشتباه احتمالی
mistaken
U
اشتباه کرده
blunders
U
اشتباه بزرگ
slip of the tongue
<idiom>
U
اشتباه لپی
faulted
U
تقصیر اشتباه
mistake
U
اشتباه کردن
faults
U
تقصیر اشتباه
miscarriage of justice
U
اشتباه قضایی
inaccuracy
U
خطا یا اشتباه
inaccuracy
U
اشتباه غلط
miscarriages of justice
U
اشتباه قضایی
mistakes
U
اشتباه کردن
syntax error
U
اشتباه ترکیبی
blunders
U
اشتباه لپی
blunders
U
اشتباه کردن
fault
U
تقصیر اشتباه
systematic error
U
اشتباه سیستماتیک
mistaking
U
اشتباه کردن
inaccuracies
U
اشتباه غلط
inaccuracies
U
خطا یا اشتباه
slips
U
اشتباه لیزی
make a mistake
<idiom>
U
اشتباه کردن
typing error
U
اشتباه تایپی
miscalculation
U
محاسبه اشتباه
computational
U
اشتباه در محاسبه
misconstrue
U
اشتباه کردن
to make a mistake
U
اشتباه کردن
fumbles
U
اشتباه کردن
misconstrued
U
اشتباه کردن
bloomer
U
اشتباه احمقانه
to make an error
U
اشتباه کردن
I made a mistake . I was wrong.
U
من اشتباه کردم
misprint
U
اشتباه چاپی
misprints
U
اشتباه چاپی
dispersion error
U
اشتباه پراکندگی
slips
U
اشتباه کردن
delivery error
U
اشتباه در تیراندازی
deflection error
U
اشتباه سمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com