Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
out like a light
<idiom>
U
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zonk out
<idiom>
U
سریع به خواب رفتن
rollover
U
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
precipitating
U
خیلی سریع
precipitates
U
خیلی سریع
precipitated
U
خیلی سریع
precipitate
U
خیلی سریع
hyperpnea
U
تنفس خیلی سریع یاعمیق
like crazy
<idiom>
U
خیلی سریع با انرژی زیاد
fast
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasts
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
get off to sleep
U
خواب رفتن
to doze off
U
به خواب رفتن
to fall asleep
U
به خواب رفتن
somnambulate
U
در خواب راه رفتن
dead to the world
<idiom>
U
زود به خواب رفتن
sleeps
U
خواب رفتن خفتن
somnambulation
U
راه رفتن در خواب
noctambulation
U
راه رفتن در خواب
somnambulism
U
راه رفتن در خواب
sleep
U
خواب رفتن خفتن
sleeping
U
خواب رفتن خفتن
noctambulism
U
راه رفتن در خواب
somnambular
U
معتاد به راه رفتن در خواب
to sleep sound
U
خواب راحت یاسنگین رفتن
somnambulant
U
معتاد به راه رفتن در خواب
conk out
<idiom>
U
بعلت خستگی به خواب رفتن
keep pace
<idiom>
U
سریع السیر رفتن
input limited
U
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
processor
U
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
somnambul
U
کلمه پیشوندی است بمعنی راه رفتن در خواب
go into orbit
<idiom>
U
از کوره در رفتن ،خیلی عصبانی شدن
To quicken ones pace .
U
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
somnambulist
U
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
narcolepsy
U
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown
U
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
marine express
U
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
hypnoidal
U
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid
U
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dma
U
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
somnific
U
خواب اور خواب الود
dreamier
U
خواب مانند خواب الود
dreamy
U
خواب مانند خواب الود
morpheus
U
الهه خواب خواب پرور
dreamiest
U
خواب مانند خواب الود
dogsleep
U
خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic
U
خواب اور خواب کننده
hypnagogic
U
خواب اور خواب کننده
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
dma
U
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
snap pass
U
پاس سریع با پیچش سریع مچ
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
He is fast asleep.
U
خواب خواب است
to go to sleep
U
خوابیدن
to go to roost
U
خوابیدن
incubates
U
بر خوابیدن
to retire to bed
U
خوابیدن
sleep
U
خوابیدن
bed
U
خوابیدن
to lie down
U
خوابیدن
to lie d.
U
خوابیدن
to go to bed
U
خوابیدن
lie
U
خوابیدن
lied
U
خوابیدن
sleeps
U
خوابیدن
incubated
U
بر خوابیدن
incubating
U
بر خوابیدن
ti turn in
U
خوابیدن
lies
U
خوابیدن
incubate
U
بر خوابیدن
sleeping
U
خوابیدن
hit the hay
<idiom>
U
خوابیدن
beds
U
خوابیدن
to oversleep oneself
U
پر خوابیدن
go to rest
U
خوابیدن
to run down
U
خوابیدن
supine
U
برپشت خوابیدن
kipping
U
خوابیدن بستر
sleep out
U
بیرون خوابیدن
kipped
U
خوابیدن بستر
to take one's rest
U
اسودن خوابیدن
kip
U
خوابیدن بستر
grovelled
U
دمر خوابیدن
groveled
U
دمر خوابیدن
grovel
U
دمر خوابیدن
grovels
U
دمر خوابیدن
to keep late hours
U
دیر خوابیدن
to measure one'd length
U
رو بزمین خوابیدن
to lie on the back
U
بر پشت خوابیدن
to lie on the face
U
دمر خوابیدن
lie on the back
U
به پشت خوابیدن
to measure one'd length
U
دمر خوابیدن
lie on the face
U
دمر خوابیدن
speedy
U
سریع السیر سریع
speediness
U
سریع السیر سریع
oversleeps
U
بیش از حد معمول خوابیدن
overslept
U
بیش از حد معمول خوابیدن
doss
U
شاخ زدن خوابیدن
oversleeping
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleep
U
بیش از حد معمول خوابیدن
To sleep on ones side.
U
روی پهلو خوابیدن
berth
U
جای خوابیدن درقایق
berthed
U
جای خوابیدن درقایق
incubated
U
روی تخم خوابیدن
incubating
U
روی تخم خوابیدن
incubate
U
روی تخم خوابیدن
berthing
U
جای خوابیدن درقایق
nestle
U
در اغوش کسی خوابیدن
stagnated
U
خوابیدن کساد شدن
to lie prostrate
U
روبه زمین خوابیدن
stagnate
U
خوابیدن کساد شدن
incubates
U
روی تخم خوابیدن
nestles
U
در اغوش کسی خوابیدن
stagnates
U
خوابیدن کساد شدن
stagnating
U
خوابیدن کساد شدن
berths
U
جای خوابیدن درقایق
nestled
U
در اغوش کسی خوابیدن
incubation
U
خوابیدن روی تخم
To lie on ones belly .
U
روی شکم خوابیدن ( دمر)
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
reclines
U
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
reclined
U
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
chean
U
چرخش بدون خوابیدن تیغه اسکیت
to sleep like a baby
<idiom>
U
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
recline
U
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
sleep out
U
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
pajamas
U
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
asleep at the switch
<idiom>
U
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
خیلی خیلی فوری
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
nymphomanic
U
دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
sleepless
U
بی خواب
shut-eye
U
خواب
bedfellow
U
هم خواب
asleep
U
خواب
sleeps
U
خواب
post dormitum
U
پس خواب
noctambulism
U
خواب
nap
U
خواب
napped
U
خواب
napping
U
خواب
naps
U
خواب
noctambulation
U
خواب
dream
U
خواب
dreamed
U
خواب
watchfulness
U
بی خواب
dreaming
U
خواب
dreams
U
خواب
sleep
U
خواب
sleeping
U
خواب
bedfellows
U
هم خواب
isocline
U
هم خواب
floor gully
U
کف خواب
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
soporific
U
خواب اور
night clothes
U
جامه خواب
soporific
U
خواب الود
coved cornice
U
قرنیز کف خواب
bedding
U
وسایل خواب
oneirocritic
U
خواب تعبیر کن
hypnotic
U
تولیدکننده خواب
cataplexy
U
خواب حیوانی
opiates
U
خواب اور
hypnotic
U
خواب اور
night gown
U
خواب جامه
night robe
U
لباس خواب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com